کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میخ طویله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
spike
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سنبله، میخ، لبه، تیر، میخ بزرگ، میخ بزرگ چوبی، میخ طویله، میخکوب کردن، سپوختن
-
snaffle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساندویچ، لجام، میخ طویله وزنجیر، سرقت کردن، دزدیدن، با میخ طویله و زنجیر بستن
-
snaffles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفناج، لجام، میخ طویله وزنجیر، سرقت کردن، دزدیدن، با میخ طویله و زنجیر بستن
-
رزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رزَّة] [قدیمی] raze ۱. حلقۀ در.۲. حلقۀ میخ طویله.
-
اخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اخیَّة و آخیَّة] 'axye ریسمان یا قلابهایی که در طویله در کنار آخور نصب میکنند و چهارپایان را به آنها میبندند؛ میخ طویله.
-
snaffling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چرت زدن، سرقت کردن، دزدیدن، با میخ طویله و زنجیر بستن
-
پابَن
لهجه و گویش بختیاری
pâ-ban 1. پاىبند؛ 2. زنجیرى که با آن یک پا یا یک دست و یک پاى اسبان سرکش را به میخ طویله مىبندند.
-
گرمیخ
لغتنامه دهخدا
گرمیخ . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) میخ بزرگ چوبین یا آهنین که بر دو سر طویله بر زمین فروبرند و ریسمانی بر آنها بسته اسبان را بدان ریسمان بندند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). در تداول عامه آن را گل میخ گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
اخیه
فرهنگ فارسی معین
(اَ یَّ) [ ع . ] (اِ.) آخیه ، میخ آخور، ریسمان یا قلاب هایی که در طویله کنار آخور نصب می کنند و چهارپایان را به آن ها می بندند. ج . اواخی یا اخایا.
-
کورمیخ
لغتنامه دهخدا
کورمیخ . (اِ مرکب ) میخ سربزرگ چوبین را گویند که در طویله ٔ اسبان به کار برند. (برهان ) (ناظم الاطباء) : به اشک چشمم چون خانه کورمیخ کشندچو غنچه هیچم باشد که سیرخواب کنند .مسعودسعد.
-
سوکلان
واژهنامه آزاد
سوكِلان (تلفظ با با تشديد ك ) / ريشه ي آن از سوك زدن است و با ابرازي (ميخ طويله يا چوب نوك تيز) گويند كه با آن بر حيوان چهار پا ميزنند براي تحريك حيوان به سريعتر رفتن.
-
بخو
لغتنامه دهخدا
بخو. [ ب ُ خ َ/ ب ِ خُو / ب ُ خُو ] (اِ) حلقه و زنجیری که دست و پای چهارپایان را بدان بندند. بخاو. (فرهنگ فارسی معین ). پایبند اسب و آن طنابی است کوتاه که یک سر آن بر شتالنگ اسب بندند و سر دیگر بر حلقه ٔ میخ طویله که بر زمین کوفته اند استوار کنند. شک...
-
خرزین
لغتنامه دهخدا
خرزین . [ خ َ ] (اِ مرکب ) چوبی باشد دراز که در طویله ها نصب کنند و زینها و یراق اسبها را بر بالای آن نهند. (ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) : وآن سوار است که بر گردون ماه پیش او چون زین بر خرزین اسب . ابوالفرج رونی .در روم کند رکاب سالارش زین را ز صلی...
-
کنده
لغتنامه دهخدا
کنده . [ ک ُ دَ / دِ ] (اِ) هر چوب گنده ٔ بزرگ را گویند عموماً. (برهان ). هر چوب سطبر و بزرگ . (غیاث ). چوب بزرگ و سطبر. (انجمن آرا) (آنندراج ). مطلق چوب کنده رانیز گویند. (فرهنگ رشیدی ). هر چوب بزرگ گنده و تنه ٔدرخت . (ناظم الاطباء). چوب بزرگ عموماً...
-
خروس
لغتنامه دهخدا
خروس . [ خ ُ ] (اِ) دیک . نر از ماکیان و مرغ خانگی . (ناظم الاطباء). نرمرغ . مرغ نر. نرینه ٔ مرغ خانگی . خروچ . خروه . خرو. خره . گال . رنگین تاج . خروش . ابوحماد. برائلی . (یادداشت بخط مؤلف ). ابوالیقظان . ابوالنبهان . ابوسلیمان . ابوبرائل . ابوحسا...