کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میتة
لغتنامه دهخدا
میتة. [ ت َ ] (ع مص ) نوعی از مردن . (منتهی الارب ، ماده ٔ م وت ) (آنندراج ). نوع مردن . (ناظم الاطباء). هیأت مردن . گویند: مات میتة حسنة. (منتهی الارب ). و مات میتةالجاهلیة. (از ناظم الاطباء). مات میتةالجاهلیة، در امثال این عبارت اغلب کلمه ٔ «میته ...
-
میتة
لغتنامه دهخدا
میتة. [ م َ ت َ ] (ع ص ، اِ) ماده ٔ میت . (مهذب الاسماء). مؤنث میت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار). || مردار. (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) (مهذب الاسماء). الحیوان الذی یموت حتف انفه . (اقرب الموارد). حیوان مرده که نه به زکات شرعی مر...
-
میتة
لغتنامه دهخدا
میتة. [ م َی ْ ی ِ ت َ ] (ع ص ) مؤنث مَیِّت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مَیتَة. رجوع به میت شود.- ارض میتة ؛ زمینی ویران . (مهذب الاسماء). ارض میتة یا اراضی میتة؛ زمینی یا زمینهای ویران . بایر. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
میته
فرهنگ فارسی معین
(مَ تَ یا مِ تِ) [ ع . میتة ] (اِ.) حیوانی که خود مرده باشد یا با ذبحی غیرشرعی کشته شده باشد؛ مردار.
-
میته
لغتنامه دهخدا
میته . [ ت َ ] (اِ) خاکه شپش (در تداول مردم قزوین ). || رِشک (در تداول مردم قزوین ). (یادداشت مؤلف ).
-
میته
لغتنامه دهخدا
میته . [ م َ ت َ ] (ع اِ) صورتی از میتة که در فارسی متداول است . جیفه . مردار: اکل میته حرام است . در ضرورت اکل میته حلال باشد. از باب اکل میته .
-
ميتة
دیکشنری عربی به فارسی
مردار , لا شه , گوشت گنديده
-
میته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مَیتَة، جمع: میتات] me(a)yte ۱. مرده.۲. [قدیمی] مردار.
-
مَيْتَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
مرده (کلمه موت به معناي نداشتن حيات واز آثار حيات ، شعور و اراده است لذا به کسی که آثارحیات را هم ندارد مرده می گویند همانطور که خداي عز و جل فرموده : و کنتم امواتا فاحياکم ثم يميتکم و در باره اصنام و بتها فرموده : اموات غير احياء)
-
جستوجو در متن
-
مردار
دیکشنری فارسی به عربی
ميتة
-
گوشت گندیده
دیکشنری فارسی به عربی
ميتة
-
لا شه
دیکشنری فارسی به عربی
جثة , جسم , ميتة
-
میتات
لغتنامه دهخدا
میتات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میتة. (ناظم الاطباء) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به میتة شود.