کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میان ده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میان ده
لغتنامه دهخدا
میان ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ارزوئیه ٔ بخش بافت شهرستان سیرجان ، واقع در 128هزارگزی جنوب باختری بافت با 150 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
میان ده
لغتنامه دهخدا
میان ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شیب کوه زاهدان بخش مرکزی شهرستان فسا، واقع در 30هزارگزی جنوب خاور فسا با 1195 تن سکنه . آب آن از رودخانه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
میان ده
لغتنامه دهخدا
میان ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر، واقع در 58هزارگزی باختر چالوس با 120 تن سکنه . آب آن از رود سرداب رود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
میان ده
لغتنامه دهخدا
میان ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 5هزارگزی شمال باختری جویبار با 150 تن سکنه . آب آن از آب بندان و چاه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
میان ده
لغتنامه دهخدا
میان ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت ، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هلیل و راه آن مالرو است . مزرعه ٔ میان ده پایین جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
واژههای مشابه
-
گل میان
لغتنامه دهخدا
گل میان . [ گ ُ ] (اِخ ) از قرای بلوک ایرج است . (جغرافیای غرب ایران ص 109).
-
گشاده میان
لغتنامه دهخدا
گشاده میان . [ گ ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه در کاری تعلل ورزد. (فرهنگ فارسی معین ).- گشاده میان بودن از خدمت ؛ در خدمت تعلل کردن . کوتاهی کردن در خدمت : اگر گشاده میان بوده ام ز خدمت تونه بسته بودم پیش مخالف تو کمر.فرخی .
-
کلاته میان
لغتنامه دهخدا
کلاته میان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته میان
لغتنامه دهخدا
کلاته میان . [ ک َ ت ِ] (اِخ ) دهی از دهستان کاخک شهرستان گناباد است که 154 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کوه میان
لغتنامه دهخدا
کوه میان . (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
میان بستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمربستن ۲. آماده شدن، مهیا شدن
-
diapause
میانآسایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] حالت خودبهخودی خفتگی در یکی از مراحل رشد حشرات که در آن دگرگشت بدن برای تحمل شرایط نامطلوب محیط موقتاً کاهش مییابد
-
mesenchyma/ mesenchyme
میانآکنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] شبکهای از بافت همبند رویانی در میانپوست که در فرایند تکوین خود به بافتهای همبند و رگها تبدیل میشود
-
middleware
میانافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار یا مجموعۀ نرمافزارهایی که همچون واسطه بین اجزای مختلف دو یا چند نرمافزار کاربردی عمل میکند