کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میان بسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میان بسته
/miyānbaste/
معنی
آماده برای کار و خدمت؛ کمربسته.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
میان بسته
فرهنگ فارسی معین
(بَ تِ) (ص مف .) آماده ، مهیا.
-
میان بسته
لغتنامه دهخدا
میان بسته . [ یام ْ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) که کمر خود را با چیزی بسته باشد. که کمر بر میان بسته باشد. بسته میان . کمربسته . که کمر یا چیزی دیگر بر میانش بسته باشد : نباتی میان بسته چون نیشکربر او مشتری از مگس بیشتر. سعدی (بوستان ). || کنایه از ...
-
میان بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] miyānbaste آماده برای کار و خدمت؛ کمربسته.
-
واژههای مشابه
-
گل میان
لغتنامه دهخدا
گل میان . [ گ ُ ] (اِخ ) از قرای بلوک ایرج است . (جغرافیای غرب ایران ص 109).
-
گل میان
لغتنامه دهخدا
گل میان . [ گ ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ایرج بخش اردکان شیراز واقع در 90000گزی خاور اردکان و 3000گزی راه فرعی مائین به تخت جمشید.دارای 20 تن سکنه است . به این ده کاظم آباد هم میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است دوفرسنگی میانه...
-
کلاته میان
لغتنامه دهخدا
کلاته میان . [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چناران است که در بخش حومه ٔ شهرستان مشهد واقع است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کلاته میان
لغتنامه دهخدا
کلاته میان . [ ک َ ت ِ] (اِخ ) دهی از دهستان کاخک شهرستان گناباد است که 154 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کوه میان
لغتنامه دهخدا
کوه میان . (اِخ ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان است که 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
میان بستن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمربستن ۲. آماده شدن، مهیا شدن
-
diapause
میانآسایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] حالت خودبهخودی خفتگی در یکی از مراحل رشد حشرات که در آن دگرگشت بدن برای تحمل شرایط نامطلوب محیط موقتاً کاهش مییابد
-
mesenchyma/ mesenchyme
میانآکنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] شبکهای از بافت همبند رویانی در میانپوست که در فرایند تکوین خود به بافتهای همبند و رگها تبدیل میشود
-
middleware
میانافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار یا مجموعۀ نرمافزارهایی که همچون واسطه بین اجزای مختلف دو یا چند نرمافزار کاربردی عمل میکند
-
mesoclimate
میاناقلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اقلیم یک منطقۀ جغرافیایی کوچک به طول چند ده تا چند صد کیلومتر با تنوع گیاهی، شیب زمین، پیکرۀ آب و مناطق شهری گوناگون که در اقلیم وسیعتری در کلاناقلیم قرار دارد
-
mesopause
میانایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] قلۀ میانسپهر و پایۀ گرمسپهر