کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانگذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
causeway2
میانگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] معبری که معمولاً با ریختن و انباشتن خاک در آب در میان دریاچه یا تالاب یا خور ایجاد میشود
-
واژههای مشابه
-
گذر
لغتنامه دهخدا
گذر. [ گ ُ ذَ ] (اِ) راه . گذار. عبره . راهی که بجهت عبور دریا معین باشد. (آنندراج ) (غیاث ). معبر. جاده . راه شاه . گذری فراخ که از آنجا به راههاو جایهای بسیار توان شد. (فرهنگ اسدی ) : گذر جوی و چندین جهان را مجوی گلش زهر دارد بخیره مپوی . فردوسی .گ...
-
گذر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمدورفت، تردد، عبور، گذار، گذشتن، مرور، مسیر ۲. کوچه، گذرگاه، معبر
-
trail
گذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] گشتی در یک گراف، بدون یالهای تکراری
-
گذر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذشتن) gozar ۱. = گذشتن۲. گذرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): زودگذر، دیرگذر.۳. (اسم مصدر) عبور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) محل عبور.〈 گذر دادن: (مصدر متعدی) راه دادن؛ اجازۀ عبور دادن: ◻︎ در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند / گر تو نمیپسندی تغی...
-
گذر
فرهنگ فارسی معین
(گُ ذَ) (اِ.) راه ، معبر، جاده .
-
گذر
دیکشنری فارسی به عربی
ترخيص , عبور , مرور
-
گُذر
لهجه و گویش تهرانی
طاق سه/چند راهی،سر سه راهی تاغدار:گذر های قدیمی(قلی/وزیردفتر/لوطی صالح/ مستوفی/وزیر دفتر..)
-
through span bridge
پل میانگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پلی که در آن خط آهن بین دو شاهتیر یا خرپای دارای مهاربند قرار دارد
-
half-through span bridge
پل نیممیانگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پلی که در آن خط آهن بین دو شاهتیر یا خرپای بدون مهاربند قرار دارد
-
bandpass filter
پالایۀ میانگذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] پالایهای که بسامدهای گسترۀ معینی را عبور میدهد و بسامدهای خارج از آن را مسدود میکند اختـ . پامگ
-
میان
واژگان مترادف و متضاد
۱. بین، مرکز، میانه، وسط ۲. کمر ۳. تو، داخل ۴. مابین
-
میان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - وسط . 2 - کمر. 3 - درون ، داخل . 4 - بین .
-
میان
لغتنامه دهخدا
میان . (اِ، ق ) وسط هر چیز مانند میان مجلس و میان شهر یا میان باغ و امثال آن .(از انجمن آرا). وسط چیزی . (آنندراج ) (غیاث ). در مقابل کنار باشد و به عربی وسط گویند. (از برهان ). بین . (ترجمان القرآن جرجانی ). آن جایی از درون هر سطحی که از کنارهای آن ...