کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانمقیاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mesoscale
میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مربوط به پدیدههای جوّی با گسترش افقی تا چندصد کیلومتر
-
واژههای مشابه
-
مقیاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. قاعده، معیار، ملاک ۲. اندازه، تعداد، حد، مقدار، میزان ۳. واحد ۴. نمونه ۵. اشل
-
scale , échelle 2 (fr.)
مقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی، مهندسی نقشهبرداری] [عمومی] رابطۀ میان اندازۀ واقعی چیزی با اندازۀ نقشه و نمودار آن [مهندسی نقشهبرداری] نسبت یک فاصله مشخص بر روی عکس یا نقشه به فاصله متناظر آن بر روی زمین
-
مقیاس
فرهنگ واژههای سره
سنجه، پیمانه
-
مقیاس
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندازه . 2 - آلت سنجش . ج . مقاییس .
-
مقیاس
لغتنامه دهخدا
مقیاس . [ م ِق ْ ] (ع اِ) اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقدار و اندازه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملاک . معیار : ترا ندهند هرچ از بهر تو نیست به هر کار این سخن را دار مقیاس . سنائی (دیوان چ مصفا ص 172).باقی درهای جان و اختران هم بر ...
-
مقياس
دیکشنری عربی به فارسی
اندازه , اندازه گير , اندازه گرفتن , اندازه گيري , سنجش , کفه ترازو , ترازو , وزن , پولک يا پوسته بدن جانور , فلس , هر چيز پله پله , هرچيز مدرج , اعداد روي درجه گرماسنج وغيره , مقياس , معيار , درجه , ميزان , مقياس نقشه , وسيله سنجش , خط مقياس , تناسب...
-
مقیاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقاییس] meqyās آنچه با آن اندازۀ چیزی را معین کنند؛ اندازه؛ آلت سنجش.
-
مقیاس
دیکشنری فارسی به عربی
متر , مقياس , موشر
-
medium-scale map, intermediate-scale map
نقشۀ میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عموماً، نقشهای که در مقیاس 10000 : 1 تا 50000 : 1 تهیه شده باشد
-
mesoscale convective complex
همتافت همرَفتی میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] زیرمجموعهای از سامانههای همرَفتی میانمقیاس با سپراَبری گسترده و دایرهشکل و دیرپا و سرد اختـ . همهم MCC
-
medium-scale integration, MSI
یکپارچهسازی میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فنّاوری ساخت افزارههای نیمهرسانا که در آن معمولاً یکصد مدار بر روی یک تراشۀ سیلیسیمی تعبیه میشود
-
mesoscale convective system
سامانۀ همرَفتی میانمقیاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر سامانۀ اَبر مرتبط با همادی از توفانهای تندری که ناحیۀ بارش پیوستهای ایجاد میکند اختـ . سهم MCS 2 متـ . خوشهاَبر cloud cluster
-
میان
واژگان مترادف و متضاد
۱. بین، مرکز، میانه، وسط ۲. کمر ۳. تو، داخل ۴. مابین