کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میاناقلیمشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mesoclimatology
میاناقلیمشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ میاناقلیم
-
واژههای مشابه
-
mesoclimate
میاناقلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] اقلیم یک منطقۀ جغرافیایی کوچک به طول چند ده تا چند صد کیلومتر با تنوع گیاهی، شیب زمین، پیکرۀ آب و مناطق شهری گوناگون که در اقلیم وسیعتری در کلاناقلیم قرار دارد
-
climatology
اقلیمشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ علمی اقلیم یا آبوهوا متـ . آبوهواشناسی
-
اقلیم شناسی
واژهنامه آزاد
آب و هواشناسی - Climatology
-
اقلیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. هوا ۲. بوموبر، حوزه، زمین، سرزمین، کشور، مرزوبوم، مملکت، ولایت
-
اقلیم
فرهنگ واژههای سره
اب وهوا
-
اقلیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی، جمع: اَقالیم] 'eqlim ۱. [مجاز] مملکت؛ کشور.۲. (جغرافیا) ناحیهای از کرۀ زمین که وضعیت آبوهوایی مشخصی داشته باشد.۳. (جغرافیا) وضعیت آبوهوایی هر ناحیه.۴. [قدیمی] (جغرافیا) هر یک از هفت قسمت خشکیهای عالم که طول بلندت...
-
اقلیم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ معر - یو. ] (اِ.) 1 - کشور، مملکت . 2 - ولایت . ج . اقالیم .
-
اقلیم
لغتنامه دهخدا
اقلیم .[ اِ ] (معرب ، اِ) هفت یک ربع مسکون . (منتهی الارب ). کشور و مملکت و ولایت . (ناظم الاطباء). کشور. (مهذب الاسماء). هفت یک بهره ٔ ربع مسکون چه باعتقاد متقدمین یک ربع از چهار ربع کره ٔ ارض مسکون است و سه ربع دیگر را آب گرفته و این ربع را که ربع ...
-
climate
اقلیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مجموعۀ شرایط جوّی و هواشناختی خاص یک منطقۀ کرۀ زمین متـ . آبوهوا
-
اقلیم
دیکشنری فارسی به عربی
قارة , نصف الکرة الارضية
-
macroclimatology
کلاناقلیمشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مطالعۀ کلاناقلیم
-
bioclimatology
زیستاقلیمشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شاخهای از اقلیمشناسی که به مطالعۀ رابطۀ اقلیم و زندگی میپردازد
-
human bioclimatology
زیستاقلیمشناسی انسانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] شاخهای از زیستاقلیمشناسی که به مطالعۀ اثرات اقلیم بر سلامتی و فعالیت انسان میپردازد