کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانی وسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
medium-level cloud, middle-level cloud
اَبر تراز میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← اَبر میانی
-
middle etage
اَبر طبقۀ میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← اَبر میانی
-
intermediate infrared radiation, mid-infrared radiation
تابش فروسرخ میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نوعی تابش الکترومغناطیسی که طولِموج آن تقریباً در گسترۀ 2/5 تا 50 میکرومتر واقع است
-
midconcave function
تابع میانیکاو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
midconvex function
تابع میانیکوژ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
centre passenger platform, centre platform
سکوی میانی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سکویی که بین دو مسیر یا هادیراه قرار گرفته است تا سوار و پیاده شدن مسافران هر دو مسیر را ممکن سازد
-
loading island, safety island
سکوی میانی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جانپناهی برای ایمنی مسافران در حریم راه و خطوط عبوری که در محل ایستگاههای حملونقل عمومی ایجاد میشود
-
Middle Palaeolithic
پارینهسنگی میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] بخش میانی پارینهسنگی که از 100 تا 35 هزار سال پیش شروع میشود و مهمترین ویژگیهای آن پیشرفت و تنوع ابزارهای سنگی و همچنین نخستین کاربردهای نمادین دستساختههاست
-
left half
بازیکن میانی چپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که بیشتر در سمت چپ زمین بازی میکند متـ . میانی چپ
-
right half
بازیکن میانی راست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بازیکن میانیای که بیشتر در سمت راست زمین بازی میکند متـ . میانی راست
-
middle insomnia
بیخوابی میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] حالتی که در طی آن فرد، پس از بهخوابرفتن بیدار میشود و نمیتواند مجدداً به خواب رود
-
tympanic cavity
حفرۀ گوش میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] فضای خالی میان گوش بیرونی و درونی متـ . حفرۀ صُماخ، صُماخ تبیره tympanum گوش میانی middle ear
-
midaxillary line
خط زیربغلی میانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] خطی عمودی که از میان دو چین پیشین و پسین زیربغل میگذرد
-
pocket track
خط میانی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خط اضافهای که برای افزایش ظرفیت عبور در یک مسیر دوخطه، در میان دو خط ساخته میشود
-
posterior median line, posterior midline
خط میانی پسین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] خطی فرضی حاصل از تلاقی صفحۀ میانی با سطح پسین بدن