کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانگین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
میانگین
/miyāngin/
معنی
۱. معدل.
۲. آنچه در میان چند چیز قرار دارد؛ وسطی.
۳. (ریاضی) عددی که نمونۀ چند عدد باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حدوسط، متوسط، معدل، میانه
دیکشنری
average, M , mean, medial, moderate, norm, normal, par
-
جستوجوی دقیق
-
میانگین
واژگان مترادف و متضاد
حدوسط، متوسط، معدل، میانه
-
mean, mean value
میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] عددی که معرف و نمایندۀ مجموعهای از چند عدد است
-
میانگین
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - وسطی . 2 - معدل .
-
میانگین
لغتنامه دهخدا
میانگین . (ص نسبی ، اِ) وسط. (دانشنامه ٔ علائی ص 77). میانین . اوسط. وسطی . حد اوسط. حد وسط. حد میانگین . حد متوسط، مقابل حداقل و حداکثر. مقابل بیشینه و کمینه . (از یادداشت مؤلف ).- دانش (علم ) میانگین ؛علم اوسط. ریاضی .|| وسطی . آنچه یا آنکه در وس...
-
میانگین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) miyāngin ۱. معدل.۲. آنچه در میان چند چیز قرار دارد؛ وسطی.۳. (ریاضی) عددی که نمونۀ چند عدد باشد.
-
میانگین
دیکشنری فارسی به عربی
متوسط , معدل
-
واژههای مشابه
-
mean low water, MLW 1
فروکِشَند میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] میانگین ارتفاع فروکِشَندها در یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
-
mean high water, MHW
فراکِشَند میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] میانگین ارتفاع فراکِشَندها در یک مکان در طی یک دورۀ نوزدهساله
-
arithmetic mean
میانگین حسابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← متوسط
-
average vehicle ridership, AVR
میانگین خودروسوارگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نسبت کل مسافران همۀ شیوههای حملونقل در محدودهای معین و در بازۀ زمانی مشخص به تعداد سفرهای انجامشده با خودروهای شخصی در همان محدوده و در همان زمان
-
grand mean, overall mean
میانگین کل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] میانگین همۀ مقدارهای موجود در مجموعۀ دادههای گروهبندیشده بدون توجه به گروه دادهها
-
ensemble mean
میانگین همادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] میانگین یک متغیر یا میدان پیشبینیشده در پیشبینی همادی
-
mean temperature
دمای میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، علوم جَوّ] [اقیانوسشناسی] متوسط روزانه یا ماهانه یا سالانۀ دمای آب اندازهگیریشده با دماسنجی که در معرض هوا قرار گرفته است [علوم جَوّ] متوسط روزانه یا ماهانه یا سالانۀ دمای هوای اندازهگیریشده با دماسنجی که در معرض هوا قرار گرفته ا...
-
mean curvature
خمیدگی میانگین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای یک رویه در یک نقطه، نصف مجموع خمیدگیهای اصلی