کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانه قامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
temperance movement
جنبش میانهروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] جنبشی اجتماعی که بر تعدیل و محدودسازی مصرف الکل از سویی و واداشتن دولت به وضع قوانین ضد مصرف الکل از سویی دیگر تأکید دارد
-
median lane
خط میانه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خط عبوری در محور میانی راه که برای کاهش سرعت وسایل نقلیۀ چپگرد پیشبینی شود
-
Middle Assyrian period
دورۀ آشور میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورهای در تاریخ پادشاهی آشور، در فاصلۀ سدههای چهاردهم تا دوازدهم ق.م
-
Middle Babylonian period
دورۀ بابل میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دورهای که از زمان سقوط سلسلۀ کاسی و روی کار آمدن سلسلۀ دوم ایسین تحت فرمانروایی نَبوکدنَصَر اول از 1126 تا 1104 ق.م شروع میشود و تا قدرت یافتن کلدانیان در حدود 800 ق.م ادامه مییابد
-
دورۀ پادشاهی میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← پادشاهی میانه
-
Middle Bronze Age
عصر مفرغ میانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] دومین دوره از دورههای سهگانۀ عصر مفرغ در باستانشناسی ایران، از حدود 2200 تا 1800 ق.م
-
ده بیشه میانه
لغتنامه دهخدا
ده بیشه میانه . [ دِه ْ ش ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان . واقع در 36هزارگزی جنوب بهبهان . دارای 140 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ خیرآباد تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
زبان پارسی میانه
لغتنامه دهخدا
زبان پارسی میانه . [ زَ ن ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان پهلوی است . (حاشیه ٔ برهان بقلم دکتر معین ص 35). رجوع به «پهلوی »، «فارس » و «ایران » شود.
-
مشگ عنبر میانه
لغتنامه دهخدا
مشگ عنبر میانه . [ م ِ عَم ْ ب َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوزومدل است که در بخش ورزقان شهرستان اهر واقع است و 657 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
ادم میانه رو
دیکشنری فارسی به عربی
سمسار
-
میانه برهم زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ورط
-
میانه گیری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
توسط
-
میانه قرار دادن
دیکشنری فارسی به عربی
معدل
-
جستوجو در متن
-
اعتدال داشتن
لغتنامه دهخدا
اعتدال داشتن .[ اِ ت ِ ت َ ] (مص مرکب ) میانه روی داشتن . (ناظم الاطباء). راست بودن . معتدل بودن . || دارای قامت راست و معتدل بودن . راستی قامت داشتن : چه نشینی ای قیامت بنمای سرو قامت بخلاف سرو بستان که ندارد اعتدالی . سعدی .|| سلامتی داشتن . (ناظم ...
-
عضاد
لغتنامه دهخدا
عضاد. [ ع ُ ] (ع ص ) غلام عضاد؛ کوتاه قامت میانه خلقت . || امراءة عضاد؛ به اضافه و نعت ، زن زشت و درشت بازو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).