کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میانجی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میانجی کردن
لغتنامه دهخدا
میانجی کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) توسط نمودن و وساطت کردن . || واسطه قرار دادن . حکم کردن . (ناظم الاطباء). داور قراردادن : هر که را با کسی خصومت بود نزدیک او آمدندی تا او میانجی کردی . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).ازین سودمندی بود زان زیان خرد را میانجی ک...
-
واژههای مشابه
-
میانجی شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. واسطه شدن ۲. شفیع شدن
-
lingua franca, interlingua
زبان میانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] زبانی که افراد دارای زبانهای مادری مختلف از آن برای برقراری ارتباط استفاده میکنند
-
پیمیانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ← عصبمیانجی
-
neurotransmitter
عصبمیانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مادهای که در هنگام تحریک از پایانۀ آسهای پییاختۀ پیشهمایهای آزاد میشود و پس از عبور از شکاف همایهای باعث تحریک یا مهار یاختۀ هدف میشود متـ . پیمیانجی
-
میانجی گر
لغتنامه دهخدا
میانجی گر. [ گ َ ] (ص مرکب ) واسطه و مصلح . (ناظم الاطباء). و رجوع به میانجی شود.
-
بی میانجی
لغتنامه دهخدا
بی میانجی . (ص مرکب ) (از: بی + میان + جی ) بی واسطه . (دانشنامه ٔ علائی ص 124). مقابل میانجی .
-
میانجی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) miyānjigari ۱. وساطت.۲. واسطه شدن میان دو نفر برای رفع اختلاف و کشمکش آنها.
-
میانجی شدن
دیکشنری فارسی به عربی
توسط , وسط
-
نقش میانجى
دیکشنری فارسی به عربی
دور الوسيط
-
intermediate vector boson
بوزون بُرداری میانجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هریک از ذرههای W و Z با اسپین 1 که حامل نیروی ضعیفاند
-
دخالت و میانجیگری
فرهنگ گنجواژه
فضولی.
-
جستوجو در متن
-
intercedes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مظنون، شفاعت کردن، پادر میانی کردن، میانجی گری کردن، میانجی شدن، میانه گیری کردن، وساطت کردن