کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
می پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
می
/mey/
معنی
۱. باده؛ شراب.
۲. شراب انگوری.
۳. نوشابۀ الکلی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باده، ساغر، شراب، صهبا، مل، نبیذ، سلاف
دیکشنری
drink, wine
-
جستوجوی دقیق
-
می
واژگان مترادف و متضاد
باده، ساغر، شراب، صهبا، مل، نبیذ، سلاف
-
می
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ په . ] (اِ.) شراب انگوری .
-
می
لغتنامه دهخدا
می . (پیشوندفعلی ) مزید مقدم . پیش جزء فعل . پیشوندی که بر سر صیغه های ششگانه ٔ افعال ماضی و مضارع و امر درآید و بدان معنی استمرار و تأکید و تکرار می دهد یا مفهوم استمرار و تکرار و عادت و تأکید و جز آن را رساند. (یادداشت لغت نامه ). کلمه ٔ استمرار ...
-
می
لغتنامه دهخدا
می . (یونانی ، حرف ، اِ) مو. نام حرف دوازدهم از حروف یونانی ونماینده ٔ ستاره های قدر یازدهم و صورت آن این است : M (m).(از یادداشت مؤلف ).
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َ ] (اِخ ) رودخانه یا نهری است از انهار فارس در رامهرمز، آبش شیرین و گوارا، آب چشمه ٔ بوالفریس و چشمه ٔ سیدان بهم پیوسته رودخانه می شود. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َ / م ِ ] (اِ) به معنی شراب انگوری است . (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || مطلق شراب اعم از اینکه از انگور حاصل آید یا مویز و خرما و جز آن . (از یادداشت لغت نامه ) . صاحب آنندراج گوید: بدین معنی ، خام ،بی غش ، صرف ، ناب ، ممزوج ، نیمرس ، ...
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َی ی ] (اِخ ) الزیاده (1886-1941م .) ادیب و شاعری از مردم لبنان است . وی علاوه بر لغت عرب به لغت های اروپائی آشنائی داشت . در نهضت ادبی جدید سهمی به سزا دارد. او را مؤلفاتی است از آن جمله : باحثةالبادیة. المساوات . سوانح فتاة. و جز آن .
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َی ی ] (اِخ )دختر طلابةبن قیس بن عاصم غسانی از ملوک عرب . این زن معشوقه ٔ ذی الرمة شاعر بود و شرح عاشقی آنان در ابتدای دیوان ذی الرمة (چ مصر) آمده است . میة : نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می تمثالهای عزه و تصویرهای می .منوچهری (دیوان ص 112...
-
می
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: may] mey ۱. باده؛ شراب.۲. شراب انگوری.۳. نوشابۀ الکلی.
-
می
فرهنگ فارسی عمید
(پیشوند) mi جزء پیشین افعال که بر استمرار یاالتزام دلالت میکند: ◻︎ وگر میبرآید به نرمیّ و هوش / به تندی و خشم و درشتی مکوش (سعدی۱: ۷۴).
-
می
دیکشنری فارسی به عربی
نبيذ
-
می
واژهنامه آزاد
(با کسره میم ) مگه _ ممکن نبودن _ به نظر میرسد با واژه mayانگلیسی که به معنای ممکن بودن است هم ریشه باشد که دقیقا تلفظ آنها یکی است
-
واژههای مشابه
-
میَّ
لهجه و گویش گنابادی
miia در گویش گنابادی یعنی می آید ، خواهد آمد.
-
مى
لهجه و گویش بختیاری
mi مو.