کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مگس ناک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بچه مگس
دیکشنری فارسی به عربی
يرقة
-
مگس انگبین
دیکشنری فارسی به عربی
نحلة
-
کنیله مگس
لهجه و گویش بختیاری
kanila magas کندوى زنبور.
-
Acrocephalus paludicola
مگسگیر سردراز مردابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ مگسگیریان که روی بدنش زرد نخودی است با نوارهای سیاه بر روی پشت و دو نوار روشن و عریض در هر طرف بدن
-
Pseudocolopteryx dinellianus
شبهمگسگیر دینل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از ژیانمرغیان و راستۀ گنجشکسانان با منقار باریک و دراز که فعالیت بدنی بسیار زیاد و حرکات سریع دارد
-
مرغ مگس خوار
دیکشنری فارسی به عربی
طائر طنان
-
بهره دادَنِ مگس
لهجه و گویش بختیاری
ba:ra dâdan-e magas کوچ کردن گروه زنبوران جوان با ملکهخود از کندوى مادر به مکان جدید.
-
مگس پروندن (پراندن)
لهجه و گویش تهرانی
کاسبی راکد .
-
جستوجو در متن
-
مذب
لغتنامه دهخدا
مذب . [ م ُ ذِب ب ] (ع ص ) مذبوب . مکان کثیرالذباب . (از المنجد). جای مگس ناک . رجوع به مذبوب شود.
-
مذبة
لغتنامه دهخدا
مذبة.[ م َ ذَب ْ ب َ ] (ع ص ) ارض مذبه ؛ زمین مگس ناک . (منتهی الارب ). ذبوبة. کثیرالذباب . (اقرب الموارد). پرمگس .
-
مذب
لغتنامه دهخدا
مذب . [ م َ ذَب ب ] (ع ص ) زمین مگس ناک . (آنندراج ). رجوع به مُذِب ّ شود. || مِذَب ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به واژه های بعدی شود.
-
مذبوبة
لغتنامه دهخدا
مذبوبة. [ م َ بو ب َ ] (ع ص ) ارض مذبوبة؛زمین مگس ناک . (منتهی الارب ). کثیرةالذباب . (اقرب الموارد) (متن اللغة). مذبة. (متن اللغة). || طعام مذبوبة؛ طعامی که در آن مگس بود. (مهذب الاسماء).
-
ناک
لغتنامه دهخدا
ناک . (پسوند) پسوند اتصاف است ، پهلوی : ناک . این پسوند با الحاق به اسماء یا به بن کلمات فعلی ، تشکیل صفت میدهد. از این قبیل است : خشمناک ، ترسناک ، دردناک ، شرمناک ، پرهیزناک و آموزناک . این پسوند از پهلوی آمده و به نظر می رسد که مرکب باشد از پسوند ...
-
نبر
لغتنامه دهخدا
نبر. [ ن ِ ] (ع اِ) کنه و کرمی است که پوست شتر به رفتن آن آماسد و آبله ناک گردد، یا نوعی از مگس ، یا نوعی از دد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). چیزی است که برشتر برود، پوست شتر برآماهد [ = برآماسد ] . (السامی ). کنه و کرمکی که چون بر...
-
یراعة
لغتنامه دهخدا
یراعة. [ ی َ ع َ ] (ع اِ) واحد یراع یعنی یک مگس شب تاب . (ناظم الاطباء). آنچه به شب چون آتش نماید.ج ، یراع . (مهذب الاسماء). کرم شب تاب . (منتهی الارب ) (ازآنندراج ). کمچه که مگسی است شب تاب . (منتهی الارب ). یکی کمچه . یکی مگس شب تاب . یکی کرم شب تا...