کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مگس مرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کنیله مگس
لهجه و گویش بختیاری
kanila magas کندوى زنبور.
-
Acrocephalus paludicola
مگسگیر سردراز مردابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ مگسگیریان که روی بدنش زرد نخودی است با نوارهای سیاه بر روی پشت و دو نوار روشن و عریض در هر طرف بدن
-
Pseudocolopteryx dinellianus
شبهمگسگیر دینل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از ژیانمرغیان و راستۀ گنجشکسانان با منقار باریک و دراز که فعالیت بدنی بسیار زیاد و حرکات سریع دارد
-
بهره دادَنِ مگس
لهجه و گویش بختیاری
ba:ra dâdan-e magas کوچ کردن گروه زنبوران جوان با ملکهخود از کندوى مادر به مکان جدید.
-
مگس پروندن (پراندن)
لهجه و گویش تهرانی
کاسبی راکد .
-
جستوجو در متن
-
طائر طنان
دیکشنری عربی به فارسی
مرغ مگس خوار , مرغ زرين پر
-
kingbird
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kingbird، یکجور مرغ مگس گیر، مرغ بهشتی
-
تاجورک
لغتنامه دهخدا
تاجورک . [ تاج ْ وَ رَ ] (اِ مرکب ) مرغ مگس خوار. مگس خواره . مگس خوره . مگس خور. مگس خوار. مرغ انجیر. مرغ انجیرخوار. انجیرخواره . انجیرخوره . انجیرخور. نوعی از خانواده ٔ گنجشکان در منطقه ٔ حاره ٔ آمریکا که مگس خوار باشند. رجوع به مگس خوار شود.
-
flycatchers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flycatchers، مگس گیر، مرغ مگس خوار، حیوان مگس خوار
-
flycatcher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flycatcher، مگس گیر، مرغ مگس خوار، حیوان مگس خوار
-
hummingbird
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زرین پر، زرین بال، مرغ مگس خوار، مرغ زرین پر
-
مرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: morv] (زیستشناسی) morq ۱. جانوری از خانوادۀ ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش پرورش مییابد؛ مرغ خانگی.۲. پرنده.〈 مرغ استخوانخوار:۱. عقاب شکاری.۲. هما.〈 مرغ انجیرخوار: (زیستشناسی) پرندهای از راستۀ گنجشکان که انگور و ا...
-
پیخال
لغتنامه دهخدا
پیخال . (اِ مرکب ) (از: پیخ + آل ) منسوب به پیخ ، و پیخ و پیخه فضله است چنانکه پنجه و پنجال و چنگ و چنگال . (انجمن آرا). ذرق . سرگین طیور. انداخته ٔ مرغ باشد. یعنی سرگین . (اوبهی ). پلیدی مرغ . فضله ٔ مرغ . فضله ٔ مرغ و مگس و مانند آن . سرگین مرغان ....
-
همینگبرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: humming bird] (زیستشناسی) homingberd پرندهای کوچک بهاندازۀ گنجشک با منقار دراز و پرهای رنگین و زیبا که پرواز سریع دارد و در هوا میتواند در یک نقطه توقف کند و بال بزند. روبهعقب هم پرواز میکند؛ مرغ مگسخوار.
-
پرستار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parastār] ‹پرستا› parastār ۱. کسی که از پیران یا کودکان مراقبت میکند.۲. کسی که در بیمارستان از بیماری مواظبت میکند.۳. خدمتکار.۴. [قدیمی] غلام.۵. [قدیمی] کنیز.۶. (صفت) [قدیمی] مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ پرستار امرش همه چیز و کس / بنی آدم و م...