کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حجر مکی
لغتنامه دهخدا
حجر مکی . [ ح َ ج َ رِ م َک ْ کی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیرونی در ذیل فصل فی ذکر اشباه الزمرد گوید: و منها حجر مکی و هو حجر اخضر صلب منعقد اصم . (الجماهر ص 169).
-
درباس مکی
لغتنامه دهخدا
درباس مکی . [ دِ س ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) یکی از قُرّاء و او را قرائتی است . (از الفهرست ابن الندیم چ تجدد ص 33).
-
ده مکی
لغتنامه دهخدا
ده مکی . [ دِه ْ م َک ْ کی ] (اِخ ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در9هزارگزی خاوری قلعه کلات مرکز دهستان . دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. ساکنین از طایفه دشمن زیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
-
رأس مکی
لغتنامه دهخدا
رأس مکی . [ رَءْ س ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) دماغه ای است در ساحل شمالی دریای عمان و جنوب کوه کلات و مابین دماغه ٔ رأس میدانی و دماغه ٔ رأس گردیم .
-
سنای مکی
لغتنامه دهخدا
سنای مکی . [ س َ ی ِم َ ک ک ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سنا شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی . مشهور به ابن جمال مصری . وی در بعضی از علوم دست داشت و در سال 1002 هَ . ق . متولد شد و در 1072 در مکه درگذشت . او راست : 1-...
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمدبن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی . مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن تاج الدین سنجاری مکی حنفی . رجوع به علی سنجاری شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حسن بن جهضم همدانی مکی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهضم . رجوع به علی همدانی شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن عبدالقادربن محمدبن یحیی بن مجدالدین طبری حسینی شافعی مکی . رجوع به علی طبری شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن کمال الدین محمود استرابادی مکی . رجوع به علی استرآبادی (ابن کمال الدین ...) شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن محمدبن اسماعیل بن علی بن محمدبن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی . مشهور به زمزمی و ملقب به نورالدین . رجوع به علی زمزمی شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحیم بن محب الدین بن ایوب مکی شافعی . مشهور به ایوبی . رجوع به علی ایوبی شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمحسن بن محمدبن سالم قلعی مکی حنفی . رجوع به علی قلعی شود.
-
علی مکی
لغتنامه دهخدا
علی مکی . [ ع َ ی ِ م َک ْ کی ] (اِخ ) ابن ناصربن محمدبن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی . مشهور به ابن ناصر و ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حجازی شود.