کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکیل
لغتنامه دهخدا
مکیل . [ م َ ] (ع ص ) پیموده . مکیول . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). به پیمانه پیموده شده . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح فقه ) هر مالی که موقع معامله متعارف این باشد که کیل کرده و قبض و اقباض بعمل آورند. (ترمینولوژی حقوق تألی...
-
مکیل
لغتنامه دهخدا
مکیل . [ م َ ] (ع مص ) پیمودن به پیمانه . (تاج المصادر بیهقی ). پیمانه کردن . کَیل . مَکال . این کلمه شاذ است زیرا مصدراز فَعَل یَفعِل ، مَفعَل آید. (از اقرب الموارد).
-
مکیل
لغتنامه دهخدا
مکیل . [ م ِ ی َ ] (ع اِ) پیمانه . مِکْیَلة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). پیمانه و آلتی که بدان چیزی را می پیمایند. (ناظم الاطباء). ج ، مکایل . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
meikle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکیل
-
mackles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکیل
-
مکایل
لغتنامه دهخدا
مکایل . [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مِکیَل و مِکیَلة. (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به مکیل و مکیلة شود.
-
مکیلة
لغتنامه دهخدا
مکیلة. [ م ِ ی َ ل َ ] (ع اِ) رجوع به مِکْیَل شود.
-
مکیول
لغتنامه دهخدا
مکیول . [ م َ ] (ع ص ) پیموده . مکیل . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
پیمودنی
لغتنامه دهخدا
پیمودنی . [ پ َ / پ ِ دَ ] (ص لیاقت ) درخور پیمودن . مکیل ؛ آنچه بکیل درآید، چون گندم و جو در قدیم و شراب و امثال آن دراین زمان .
-
پیموده
لغتنامه دهخدا
پیموده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) با پیمانه سنجیده . مکیّل . (منتهی الارب ). مکیول . (منتهی الارب ): اکتیال ؛ پیموده فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ). || طی کرده . سپرده : ز خاور همی آمد این ، آن ز روم بسی یافته رنج و پیموده بوم . اسدی .- پیموده شد...
-
کیل
لغتنامه دهخدا
کیل . [ ک َ ] (ع مص ) پیمودن گندم را. مکیل . مکال . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندازه نمودن چیزی را به چیزی . (آنندراج ). پیمودن به پیمانه . (تاج المصادر بیهقی ). پیمودن . (غیاث ). پیمودن گندم و جز آن را، و آن بیشتر در گندم استعمال شود. مکال ....
-
ربا
لغتنامه دهخدا
ربا. [ رِ ] (ع اِ) سود. (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). ربوا [ رِ با ]. نفع زر. (لغت محلی شوشتر) (از برهان ). بیشی ، یعنی به نسیه خریدن و فزون گرفتن در وام و بیع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سودخوری . (ناظم الاطباء). زیا...
-
عریة
لغتنامه دهخدا
عریة. [ ع َ ری ی َ ] (ع ص ، اِ) خرمابن بی بار. و خرمابن که بار آن خورده باشند. (منتهی الارب ).نخلی که آنچه بر آن است خورده باشند. (از اقرب الموارد). || درخت که میوه ٔ آن را به محتاجی دهند. (منتهی الارب ). نخلی که صاحب آن میوه ٔ یک سال آن را به دیگری ...
-
مکیال
لغتنامه دهخدا
مکیال . [ م ِ ] (ع اِ) پیمانه . (مهذب الاسماء) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ). پیمانه و هر چیز که بدان پیمانه کنند. ج ، مکاییل . (ناظم الاطباء). آنچه بدان پیمانه کنند. مِکیَل . مِکیَلة. (از اقرب الموارد) : لاتنقصوا المکیال و المیزان انی اری...