کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
implosive
مکیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] 1. ویژگی آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درونسو 2. آوای حاصل از سازوکار جریان هوای چاکنایی درونسو
-
مکیده
لغتنامه دهخدا
مکیده . [ م َ دَ ] (ع اِمص ، اِ) مکر و خدعه . (ناظم الاطباء). مکیدة. و رجوع به مکیدة و مکیدت شود.
-
مکیده
لغتنامه دهخدا
مکیده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) خنیده و مک زده . (ناظم الاطباء). آنچه میان دو لب و زبان و کام فشرده و شیره یا مایع آن را فروداده باشند. مزیده . چوشیده . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دامن سخن به ثفل خاییده و مکیده ٔ ایشان بازنیفتاده . (مرزبان نامه...
-
واژههای مشابه
-
مکیدة
لغتنامه دهخدا
مکیدة. [ م َ دَ ] (ع مص ) مکر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بد سگالیدن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ، اِ) سگالش بد. (دهار) بداندیشی . (آنندراج ). خدعه و مکر. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکیدت شود. || خبث . ج ، مکاید. (از اقر...
-
مکيدة
دیکشنری عربی به فارسی
دسيسه , تدبير , طرح
-
جستوجو در متن
-
mucid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مکیده
-
مصاصه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مصاصَة] [قدیمی] mosāse آنچه مکیده شود.
-
نامکیده
لغتنامه دهخدا
نامکیده . [ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مکیده ناشده . مقابل مکیده .
-
مکاک
لغتنامه دهخدا
مکاک . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) مکیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مکیده شده . (ناظم الاطباء). آنچه مکیده شود. مُکاکة. (از اقرب الموارد). || مغز استخوان ، زیرا آن مکیده می شود. (از اقرب الموارد).
-
دسیسه
دیکشنری فارسی به عربی
مکيدة , مهرب , موامرة ، أُحْبُولَة
-
چکیده
لغتنامه دهخدا
چکیده . [ چ ُدَ / دِ ] (ن مف ) به معنی مکیده باشد که از مکیدن است . (برهان ). به معنی مکیده که چشیده و چوسیده نیز گویند. (از رشیدی ). به معنی مکیده که چشیده و چوشیده وجوشیده و چشیده نیز گویند. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). مکیده . (ناظم الاطباء). و ر...
-
خنیده
لغتنامه دهخدا
خنیده . [ خ ِ دَ / دِ ] (ن مف ) مکیده .
-
تدبیر
دیکشنری فارسی به عربی
تصميم , جهاز , حيلة , خطة , مستشار , مکيدة ، أجراءٌ