کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکلف
/mokallaf/
معنی
۱. کسی که وظیفه و امری را عهدهدار شده؛ کسی که مٲمور انجام دادن کاری شده.
۲. (فقه) کسی که شرعاً باید امری را بهجا بیاورد.
۳. [قدیمی] بهمشقت و رنجافتاده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. عهدهدار، متعهد، مسئول، واداشته، مجبور، موظف
۲. بالغ
برابر فارسی
ناچار، وادار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکلف
واژگان مترادف و متضاد
۱. عهدهدار، متعهد، مسئول، واداشته، مجبور، موظف ۲. بالغ
-
مکلف
فرهنگ واژههای سره
ناچار، وادار
-
مکلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ لَّ) [ ع . ] (اِمف .) تکلیف شده ، کسی که انجام کاری را عهده دار شده باشد.
-
مکلف
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ لِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به زحمت و مشقت اندازنده . 2 - تعیین کنندة تکلیف . ج . مکلفین .
-
مکلف
لغتنامه دهخدا
مکلف . [ م ُ ک َل ْ ل َ ] (ع ص ) رنج رسانیده شده . (آنندراج ). به مشقت و دشواری درافتاده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تکلیف شود. || کسی که ترتیب و انجام دادن امری را پذرفتار شده و تعهد کرده باشد و تکلیف کرده شده . (ناظم الاطباء). موظف . ملزم .- مکلف س...
-
مکلف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mokallaf ۱. کسی که وظیفه و امری را عهدهدار شده؛ کسی که مٲمور انجام دادن کاری شده.۲. (فقه) کسی که شرعاً باید امری را بهجا بیاورد.۳. [قدیمی] بهمشقت و رنجافتاده.
-
واژههای مشابه
-
مکلف شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. متعهد شدن، عهدهدار شدن ۲. مجبور شدن، موظف شدن ۳. به حد تکلیف رسیدن، بالغشدن
-
مکلف شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - انجام کاری را به عهده گرفتن . 2 - به سن بلوغ رسیدن .
-
جستوجو در متن
-
تسخیری
واژهنامه آزاد
مسخرشده، مکلف شده، تکلیف شده مانند وکیل تسخیری وکیلی که بی مزد تکلیف به کار وکالت کردن می شود. یا وکیل مکلف
-
لَا تُکَلَّفُ
فرهنگ واژگان قرآن
مکلّف نمي شود -تکليفي بر او نيست - مکلّف نمی شوی (از ماده کلفت به معني مشقت است چون کارفرما با ملزم کردن بر کار مورد نظر مشقتي را براي کارگر وضع مي کند.عبارت"لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ "یعنی تو فقط به [وظايف و اعمال] خودت مكلّف مى شوی )
-
موظف
واژگان مترادف و متضاد
۱. مسئول، مقید، مکلف، وظیفهدار ۲. مواجببگیر
-
بالغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. بزرگسال، جوان، رشید، مکلف، کبیر ≠ نابالغ ۲. رسا، رسیده
-
واداشته
واژگان مترادف و متضاد
۱. مجبور، مکلف، ملزم، ناچار، ناگزیر ۲. برانگیخته