کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکلا
معنی
(مُ کَ لْ لا) [ ع . ] (ص .) گرفته شده از واژة فارسی «کلاه »، کسی که کلاه بر سر می گذارد.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکلا
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ لْ لا) [ ع . ] (ص .) گرفته شده از واژة فارسی «کلاه »، کسی که کلاه بر سر می گذارد.
-
مکلا
لغتنامه دهخدا
مکلأ. [ م ُک َل ْ ل َءْ ] (ع اِ) کرانه ٔ رود. || جای به لب آب آمدن کشتی . (صراح ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جای محفوظ از باد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مکلا
لغتنامه دهخدا
مکلا. [ م ُ ک َل ْ لا ] (ص ) نعت مفعولی منحوت از کلاه فارسی . آنکه کلاه بر سر گذارد، نه عمامه . کلاه دار. کلاه پوشیده . مقابل معمم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). لغتی است مجعول که از کلاه فارسی بر وزن معمم و در مقابل آن ساخته شده است . (فرهنگ لغات عا...
-
واژههای مشابه
-
مُکَلا
لهجه و گویش تهرانی
کلاهی
-
واژههای همآوا
-
مکلع
لغتنامه دهخدا
مکلع. [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) اناء مکلع؛ خنورریمناک کلخچ بسته . (منتهی الارب ). خنور کلخچ بسته و ریمناک و چرکین . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مُکَلا
لهجه و گویش تهرانی
کلاهی
-
جستوجو در متن
-
معمم
واژگان مترادف و متضاد
۱. دستاری، شیخ، آخوند، عمامهدار ≠ مکلا ۲. ریشسفید، محترم
-
مکل
لغتنامه دهخدا
مکل . [ م ُ ک ِل ل ] (ع ص )انطلق مکلا؛ بی آنکه به پشت خود اعتنایی کند رهسپار شد. || اصبح فلان مکلا؛ تمام خویشاوندان فلان سربار، یعنی عیال او شدند. (از ذیل اقرب الموارد).
-
شیبان
لغتنامه دهخدا
شیبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است که میان عدن و مکلا سکنی دارند. (از معجم قبایل العرب ).