کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکعر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکعر
لغتنامه دهخدا
مکعر. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) تیز دونده . (آنندراج ). تیز دونده . و گویند: مر مکعراً؛ یعنی درگذشت در حالی که تند و تیز می دوید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اشتر که پیه در کوهانش پدید آمده بود. (مهذب الاسماء). شتری که در کوهان آن...
-
واژههای همآوا
-
مکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. حیلهباز، حیلهگر، خدعهگر، دغل، دغلکار، ریاکار، شیاد، محتال، محیل، مزور، ناقلا ۲. عشوهگر، عیار، فریبکار، فریبنده
-
مکار
فرهنگ واژههای سره
نیرنگ باز، فریبا
-
مکار
فرهنگ فارسی معین
(مَ کّ) [ ع . ] (ص .) پر مکر، پرحیله .
-
مکار
لغتنامه دهخدا
مکار. [ م َک ْ کا ] (ع ص ) فریبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار فریبنده و پرمکر و پرحیله و فریبنده و غدار و عیار. (ناظم الاطباء). بسیار مکر. مَکور. (از اقرب الموارد). محیل . گربز. بسیار حیله گر. غَرّار. چاره گر. پرفن . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
-
مکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] makkār بسیارمکرکننده؛ پرمکر؛ حیلهگر؛ فریبدهنده.