کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکذوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکذوب
/makzub/
معنی
کذب؛ دروغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکذوب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) کذب ، دروغ . ج . مکاذیب .
-
مکذوب
لغتنامه دهخدا
مکذوب . [ م َ ] (ع ص ، اِ) دروغ . مکذوبة. (منتهی الارب )(آنندراج ). دروغ . و فی قوله تعالی «وعد غیر مکذوب » وجهان ، اما المراد غیر مکذوب فیه او هو مصدر کالمجلود و المعقول . (ناظم الاطباء). دروغ . ج ، مکاذیب . (از اقرب الموارد) : بدان معاذیر مکذوب و ا...
-
مکذوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مکاذیب] ‹مکذوبه› [قدیمی] makzub کذب؛ دروغ.
-
واژههای مشابه
-
مَکْذُوبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دروغ
-
واژههای همآوا
-
مَکْذُوبٍ
فرهنگ واژگان قرآن
دروغ
-
جستوجو در متن
-
مکاذیب
لغتنامه دهخدا
مکاذیب . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مکذوب . (اقرب الموارد). رجوع به مکذوب شود.
-
مکذوبة
لغتنامه دهخدا
مکذوبة. [ م َب َ ] (ع ص ، اِ) دروغ . (ناظم الاطباء). دروغ و گویند لیس لجدهم مکذوبة. مکذوب . (از اقرب الموارد). و رجوع به مکذوب شود. || زن سست و ضعیف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
موضوع
واژگان مترادف و متضاد
۱. سوژه، مبحث ۲. مساله، مشکل، مطلب ۳. محمول ۴. باب، خصوص، فقره ۵. قضیه ۶. نهاده، گذارده ۷. وضعشده، قراردادهشده ۸. ساختگی، مصنوع، مجعول، مکذوب ۹. مبتدا ≠ محمول
-
عرقوب
لغتنامه دهخدا
عرقوب . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن صخر، یا عرقوب بن معبدبن اسد. ازعمالقه است و او کاذب ترین مردم زمان خود بود و در اِخلاف وعده بدو مثل زنند. (از منتهی الارب ). از اعراب جاهلی بود و در خلف وعده به وی مثل زنند. نسب او را ابن سعدبن زید مناةبن تمیم گفته اند. و ب...
-
دروغ
لغتنامه دهخدا
دروغ . [ دُ ] (اِ) سخن ناراست . قول ناحق . خلاف حقیقت . مقابل راست . مقابل صدق . کذب . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید: مقابل راست چون گریه ٔ دروغ ، اشک دروغ ،آه دروغ ، وعده ٔ دروغ ، صبح دروغ ، و زشت و مصلحت آمیز از صفات اوست ، و با لفظ گفتن و بستن و پردا...
-
اسقلبیوس
لغتنامه دهخدا
اسقلبیوس . [ اَ ق َ ل ِ ] (اِخ ) رب ّالنوع طب . در اساطیر یونانی فرزند افولن . او نه تنها بیماران را شفا می بخشیدبلکه مردگان را نیز احیا می کرد. فلوطن خدای مردگان و جهنم به زاوش شکایت برد که اسقلبیوس زود است مملکت مرا بی اهل سازد و زاوش اسقلبیوس را ب...