کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکدر شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکدر شدن
مترادف و متضاد
۱. تنگدل شدن، غمین شدن، دلگیر شدن، غمگینشدن
۲. آزردن، آزرده شدن، ناراحت شدن، آزردهخاطر شدن ≠ محفوظ شدن، مشعوفشدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکدر شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنگدل شدن، غمین شدن، دلگیر شدن، غمگینشدن ۲. آزردن، آزرده شدن، ناراحت شدن، آزردهخاطر شدن ≠ محفوظ شدن، مشعوفشدن
-
واژههای مشابه
-
مکدر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنگدل کردن، دلگیر کردن، غمین کردن، غمگین کردن ۲. آزردن، آزردهخاطر کردن ≠ محفوظ ساختن، مشعوف کردن ۳. تیره کردن، کدر کردن
-
مکدر کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - تیره کردن . 2 - افسرده کردن ، غمگین کردن .
-
جستوجو در متن
-
نغص
لغتنامه دهخدا
نغص . [ ن َ ] (ع مص ) مانع شدن نصیب کسی را از آب و بین شتر او و آب حایل گشتن و شتر او را از آشامیدن مانع شدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مکدر و تیره ساختن بر کسی : نغص علیه ؛ کدر . || مکدر شدن عیش . (از متن اللغة).
-
چرکین شدن
لغتنامه دهخدا
چرکین شدن . [ چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کثیف و ناپاک شدن . (ناظم الاطباء). تَغب . اِتِّساخ . اِستیساخ . (منتهی الارب ). چرکن شدن . شوخگین شدن . آلوده و ملوث شدن . رجوع به چرک و چرکین شود. || ریم آلود شدن . (ناظم الاطباء). چرک آلودشدن زخم . ریمناک شدن ج...
-
تافتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برافروختن، روشنشدن، برق زدن، درخشیدن ۲. افروختن، تابیدن، گداختن ۳. آزرده شدن، مکدر شدن، دلگیرشدن ۴. اعراض کردن، برگرداندن، رویبرگردانیدن ۵. تحمل کردن، تاب آوردن ۶. رشتن، تاب دادن، پیچیدن ۷. سرپیچی کردن، رویگردان شدن
-
منغص
لغتنامه دهخدا
منغص . [ م ُ ن َغ ْ غ َ ] (ع ص ) مکدر و تیره . (غیاث ). مکدر و تیره و ناخوش . (آنندراج ). زندگانی سخت و تیره .(ناظم الاطباء). ناگوار : چون از دنیا جز اندکی به تو ندهند و آن نیز منغص و مکدر... (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 778). و آنگاه در حال منغص و مک...
-
آمیزه مو
لغتنامه دهخدا
آمیزه مو. [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) آنکه بعض مویهای سیاه و بعض آن سپید دارد، و آن پس از جوانی باشد. دومو. دومویه . اشمط. شمطاء. با موی جوگندمی : اگر شاه هر هفت کشور بودچو آمیزه مو شد مکدر بود. دقیقی .کمیژه موی . (تاج المصادر بیهقی ).- آمیزه موی شدن ؛ کم...
-
سرخ شدن
لغتنامه دهخدا
سرخ شدن . [ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رنگ سرخ گرفتن . (یادداشت مؤلف ). || در غضب شدن . (غیاث ) (آنندراج ). خشمگین شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 131). || کنایه از خجالت هم باشد. (آنندراج ) : به باغ برد ز زلفش صبا بدامن مشک که غنچه سرخ شد و دست در گریبان ک...
-
تیره شدن
لغتنامه دهخدا
تیره شدن . [ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . (ناظم الاطباء). سیاه و ظلمانی شدن . فرارسیدن شب : بباید که تا سوی ایران شویم بنزدیک شاه دلیران شویم همی رفت باید چو تیره شودسر دشمن از خواب خیره شود. فردوسی .- تیره شدن بخت ؛ سیاه بخت شدن . بدبخت ...
-
دژم شدن
لغتنامه دهخدا
دژم شدن . [ دُ ژَ / دِ ژَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندوهناک و افسرده و گرفته و اندوهگین شدن : چو گودرز آن سوک شهزاده دیددژم شد چو آن سرو آزاده دید. فردوسی .سپهبد ز گفتار او شد دژم همی زار بگریست با او بهم . فردوسی .شها دل مدارید چندین بغم که از غم شود جان...
-
ملوث
لغتنامه دهخدا
ملوث . [ م ُ ل َوْ وَ ] (ع ص ) آلوده . (غیاث ) (آنندراج ). آلوده شده . آلوده به پلیدی . (از ناظم الاطباء).- ملوث ساختن ؛ ملوث کردن : آنچه در آن موضوع ماند، به هرگونه قاذورات و پلیدیها ملوث و مکدر ساختند. (ظفرنامه ٔ یزدی ). و رجوع به ترکیب ملوث کردن ...
-
مغیر
لغتنامه دهخدا
مغیر. [ م ُ غ َی ْ ی َ ] (ع ص ) از حالی به حالی برگردانیده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). دیگرگون و از حالی به حالی برگشته . (ناظم الاطباء) : اگرچه موارد راحات به جراحات ضمیر مکدر بود و چهره ٔ مورد آمال به خدشات احوال احداث مغیر. (نفثة المصدور چ...