کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکتب گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکتب گاه
لغتنامه دهخدا
مکتب گاه . [ م َ ت َ ] (اِ مرکب ) مکتب خانه و جای آموزانیدن کودکان . (ناظم الاطباء). مکتب خانه . (آنندراج ) (بهار عجم ) : چو غنچه سوی مکتب گاهم آهنگ بغل پر جزو دلتنگی به صدرنگ . حکیم زلالی (از آنندراج ).و رجوع به مکتب خانه شود.
-
واژههای مشابه
-
Frankfurt School
مکتب فرانکفورت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] مکتبی در جامعهشناسی نومارکسی عمدتاً متأثر از اندیشههای فروید و وِبِر که در موسسۀ مطالعات اجتماعی فرانکفورت نُضج گرفت و نقد سرمایهداری پیشرفته و اقتصادگرایی (economism) و اثباتگرایی (positivism) سرلوحۀ فعالیتهای اعضای پرآوازۀ آن بود
-
مکتب خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) مدرسه ، مدرسه ای که در قدیم در آن خواندن و نوشتن و قرآن و اصول دین را آموزش می دادند.
-
مکتب دار
لغتنامه دهخدا
مکتب دار. [ م َ ت َ ] (نف مرکب ) معلم . (آنندراج ). کسی که کودکان را خواندن و نوشتن و جز آن آموزد. (ناظم الاطباء).
-
مکتب داری
لغتنامه دهخدا
مکتب داری . [ م َ ت َ ] (حامص مرکب ) شغل مکتب دار. (ناظم الاطباء). و رجوع به مکتب دار شود.
-
مکتب دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [منسوخ] maktabdār کسی که مکتب دارد و به کودکان خواندن و نوشتن یاد میدهد.
-
مکتب دار
دیکشنری فارسی به عربی
مدير المدرسة
-
مکتب التقاط
دیکشنری فارسی به عربی
الإنتقائية
-
مکتب فلسفی
دیکشنری فارسی به عربی
طائفة
-
Chicago School, Chicago sociology
مکتب جامعهشناسی شیکاگو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] مکتبی برخاسته از دانشگاه شیکاگو در چهار دهۀ نخست قرن بیستم عمدتاً متکی بر عملگرایی (pragmatism) و مشاهدات تجربی بیواسطه و تحلیل روندهای اجتماعی شهری
-
Culture and Personality School
مکتب فرهنگ و شخصیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] گرایش و نظریهای در مبحث اجتماعیسازی یا اجتماعی شدن که در فاصلۀ دو جنگ جهانی از تلفیق عناصری از روانشناسی و انسانشناسی و جامعهشناسی شکل گرفت و عمدتاً بر کاربست مبانی روانشناسی در کار مردمشناسی متمرکز بود
-
مکتب علمی یا فلسفی
دیکشنری فارسی به عربی
مدرسة
-
بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
دیکشنری فارسی به عربی
متهکم
-
وابسته به مکتب معماری گوتیگ
دیکشنری فارسی به عربی
مبهرج