کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکاید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکاید
/makāyed/
معنی
= مکیدت
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حیلهها، کیدها، مکرها، خدعهها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکاید
واژگان مترادف و متضاد
حیلهها، کیدها، مکرها، خدعهها
-
مکاید
فرهنگ فارسی معین
(مَ یِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مکیده ؛ مکرها، خدعه ها.
-
مکاید
لغتنامه دهخدا
مکاید. [ م َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ مکیدة به معنی بداندیشی و بدسگالی . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (دهار). مکیدتها. حیله ها. کیدها. مکرها. خدعه ها : عاقل ... در دفع مکاید دشمن تأخیر صواب نبیند. (کلیله و دمنه ). واثقم که به فضل خویش مرا از مکاید شیاطین انس ن...
-
مکاید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مکائد، جمعِ مکیدَة] [قدیمی] makāyed = مکیدت
-
جستوجو در متن
-
مکیدت
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) [ ع . مکیدة ] (اِ.) مکر، خدعه . ج . مکاید.
-
نمایم
لغتنامه دهخدا
نمایم . [ ن َ ی ِ ] (ع اِ) نمائم . ج ِ نمیمة. رجوع به نمیمة شود : به نمایم اضداد و مکاید حساد بدان رسید که در دست ناصرالدین شهید شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 357).
-
مصاید
لغتنامه دهخدا
مصاید. [ م َ ی ِ ] (ع اِ) مصائد. ج ِ مصید. آلت های صیدجانوران . دام : حسن صباح مصاید مکاید بگسترد. (تاریخ جهانگشای جوینی ). و رجوع به مصائد شود.
-
شهید شدن
لغتنامه دهخدا
شهید شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کشته شدن در راه خدا و در راه خدمت به مدینه . (ناظم الاطباء). کشته شدن در راه خدا یا حقیقتی و هدفی مقدس : در این عهد نزدیک ابومنصور... در حدود عراق شهید شد. (کلیله و دمنه ). مکاید حُسّاد بدان رسید که در دست ناصرالد...
-
مکائد
لغتنامه دهخدا
مکائد. [ م َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ مکیده به معنی بدسگالی و بداندیشی . (غیاث ). ج ِ مکیدة. (ناظم الاطباء) : به انواع مکائد تمسک می ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432). و رجوع به مکاید شود.
-
مکیدة
لغتنامه دهخدا
مکیدة. [ م َ دَ ] (ع مص ) مکر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بد سگالیدن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ، اِ) سگالش بد. (دهار) بداندیشی . (آنندراج ). خدعه و مکر. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکیدت شود. || خبث . ج ، مکاید. (از اقر...
-
بسرآوردن
لغتنامه دهخدا
بسرآوردن . [ ب ِ س َ وَ دَ] (مص مرکب ) بپایان آوردن . بآخر رساندن : و این شداید و مکاید فراق که از زهر تلختر و از مرگ ناخوشتر است بر خود بسرآوردمی . (سندبادنامه ص 150).... نفسی میزنم آسوده و عمری بسر آرم . سعدی (گلستان ).رجوع به سرآوردن شود.
-
بلدان
لغتنامه دهخدا
بلدان . [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ بَلد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شهرها. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به بلد شود : پسر گفت ای پدر فواید سفر بسیار است از نزهت خاطر... و تفرج بلدان و مجاورت فلان . (گلستان ). رعیت بلدان از مکاید ایشان مرهوب . (گلستان ).
-
بجر
لغتنامه دهخدا
بجر. [ ب ُ ج َ ] (ع اِ) ج ِ بجر بمعنی عیبها. (آنندراج ). و منه : ذکر عجره و بجره ، یعنی یاد کرد عیوب و تمامی امور ظاهر و باطن او را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : و غلامی از میان ایشان که بر عجر و بجر و مکاید واقف بود. (جهانگشای جوینی ). || سختی...
-
مقاسات
لغتنامه دهخدا
مقاسات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) رنج کشیدن . (غیاث ). مقاساة. تحمل . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگرنه آتشی که تن من بر این رنجها الف گرفته است و در مقاسات شداید خو کرده در این حوادث زندگانی چگونه ممکن باشدی . (کلیله و دمنه چ مینوی ص 187). بنده...