کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکانیک برق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکانیک برق
دیکشنری فارسی به عربی
کهربائي
-
واژههای مشابه
-
fracture mechanics
مکانیک شکست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب، مهندسی مواد و متالورژی] مطالعه و تحلیل مکانیک رشد ترک و بهویژه ارتباط آن با مادۀ تحت تنش در ناحیۀ نوک ترک
-
orbital mechanics, astrodynamics 2
مکانیک مدارها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] استفاده از پرتابهشناسی (ballistics) و مکانیک سماوی در مسائل کاربردی مربوط به حرکت موشکها و فضاپیماها
-
molecular mechanics, force-field method
مکانیک مولکولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] روش تجربی محاسبۀ پویاییشناسی مولکولی که در آن پیوندهای میان اتمها به شکل فنرهایی مطابق با قانون هوک (Hooke's law) نمایش داده میشود
-
biomechanics
زیستمکانیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی پزشکی] حوزهای علمی که برای توصیف حرکت اجزای بدن و نیروهایی که بر روی این اندامها عمل میکنند از قوانین فیزیک و مفاهیم مهندسی بهره میگیرد
-
certificated mechanic
مکانیک گواهینامهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] فـردی که پس از گذراندن دورههای پایۀ موتور و بال و بدنۀ هواگرد، گواهینامۀ دورههای نوع خاصی از هواگرد را نیز اخذ کرده است متـ . فنورز گواهینامهدار certificated technician
-
مکانیک ماشین الا ت
دیکشنری فارسی به عربی
ميکانيکي
-
جستوجو در متن
-
electricians
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برق کارکنان، متخصص برق، مکانیک برق
-
کهربائي
دیکشنری عربی به فارسی
متخصص برق , مکانيک برق
-
دلکو
لغتنامه دهخدا
دلکو. [ دِ ک ُ] (اِ) (اصطلاح مکانیک ) دستگاه قطع و وصل جریان برق است در موتور اتومبیل که از دو قسمت ساخته شده : قسمتی مربوط به قطع و وصل جریان برق باطری و قسمت دیگر مربوط به تقسیم جریان برق قوی به سیم سر شمعهاست ، که اولی بوسیله ٔ پلاتین و دومی توسط ...
-
فیزیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: physique] fizik ۱. دانشی که به بررسی خواص ماده و انرژی میپردازد و حوزههایی چون نور، گرما، برق، مکانیک، کوانتوم، و مانند آنها را شامل میشود.۲. وزن ظاهری و ابعاد بدنی یک شخص.
-
منتپلیه
لغتنامه دهخدا
منتپلیه . [ م ُ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) مُونپُلیِه . مرکز ایالت «هرول » فرانسه است که بر کنار «لِه » و 746 هزارگزی جنوب پاریس واقع شده و 167211 تن سکنه ، باغ گیاهان ، موزه ، دانشگاه و دیوان استیناف دارد. کلیسای سن پیر که در قرن چهاردهم میلادی ساخته شده است ...
-
بان
لغتنامه دهخدا
بان . (اِ) رئیس . || (پساوند) دارنده . دارا. (یادداشت مؤلف ). خداوند، و استعمال آن مرکب است . (شرفنامه ٔ منیری ). صاحب . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). صاحب . خداوند. بزرگ . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ چیزی . (فرهنگ رشیدی ). در پهلوی پان ...