کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکالمه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکالمه کردن
مترادف و متضاد
گفتوگو کردن، با هم صحبت کردن، گپ زدن
دیکشنری
converse
-
جستوجوی دقیق
-
مکالمه کردن
واژگان مترادف و متضاد
گفتوگو کردن، با هم صحبت کردن، گپ زدن
-
واژههای مشابه
-
مکالمة
لغتنامه دهخدا
مکالمة. [ م ُ ل َ م َ ] (ع مص ) با کسی سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را جواب دادن و سخن گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکالمه و مکالمت شود.
-
call waiting, CW 1
انتظار مکالمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که کاربر با استفاده از آن میتواند در هنگام برخوانی، از دریافت برخوانی ورودی دیگری آگاه شود و در صورت تمایل با قطع برخوانی جاری به آن پاسخ دهد
-
push to talk operation, push-to-talk
مکالمه با فشار دکمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ارتباط یکطرفهای که در آن کاربر در هنگام حرف زدن دکمهای را فشار میدهد و در هنگام شنیدن آن را رها میکند
-
dedicated line call, specified trunk call
خط اختصاصی مکالمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] نوعی خط اختصاصی که فقط برای مکالمه به کار میرود
-
charging information at call set-up time
اعلام هزینه در آغاز مکالمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در ابتدای برقراری برخوانی در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در آغاز برخوانی
-
جستوجو در متن
-
talking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحبت کردن، مکالمه، سخنگو، ناطق
-
تکلم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاط، حرف، صحبت، گپ، گفتار، گفتگو، مکالمه ۲. سخنگفتن، گپ زن، گفتگو کردن، مکالمه کردن ≠ استماع، گوش دادن
-
talks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گفتگو، صحبت، مکالمه، سخن، حرف، مذاکره، سخن گفتن، حرف زدن، مکالمه کردن
-
talked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صحبت کرد، سخن گفتن، حرف زدن، مکالمه کردن
-
speaking tube
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوله صحبت کردن، لوله مخصوص مکالمه بین دو اتاق
-
تلفن کردن
لغتنامه دهخدا
تلفن کردن . [ ت ِ ل ِ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقدام به مکالمه ٔ تلفنی . با تلفن مکالمه کردن . چنانکه گویند: من امروز به فلانی در اصفهان تلفن کردم و جریان را به او گفتم . رجوع به ماده ٔ قبل و تلفن شود.
-
palaver
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پائولر، گفتگوی مفصل، مکالمه، هرزه درایی، وراجی، از راه بدر بردن، پر حرفی کردن، چاخان کردن