کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکافحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مکافحت
/mokāfehat/
معنی
۱. روبهرو شدن با دشمن و زدوخورد کردن.
۲. دفاع کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکافحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ حَ) [ ع . مکافحة ] (مص م .) 1 - روبرو شدن با دشمن در جنگ . 2 - دفاع کردن از کسی .
-
مکافحت
لغتنامه دهخدا
مکافحت . [ م ُف َ / ف ِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) مکافحة. با کسی رویاروی جنگ کردن . رویاروی شمشیر زدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : از این واقعه ٔ هایل جهان بر او تنگ شد جز مکافحت و مکاوحت چاره ندید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 35). چون این جواب به...
-
مکافحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مکافَحَة] ‹مکافحه› [قدیمی] mokāfehat ۱. روبهرو شدن با دشمن و زدوخورد کردن.۲. دفاع کردن.
-
واژههای همآوا
-
مکافحة
لغتنامه دهخدا
مکافحة. [ م ُ ف َ ح َ ] (ع مص ) با کسی رویاروی جنگ کردن . مواجهه . (المصادر زوزنی ). رویاروی گردیدن با کسی و جنگ و قتال کردن با وی . کِفاح . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). روبرو گردیدن با کسی و اصمعی گوید: به استقبال کسی رفتن است در ...
-
جستوجو در متن
-
مکاشحت
لغتنامه دهخدا
مکاشحت . [ م ُ ش َ / ش ِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) دشمنی کردن . (غیاث ). مکاشحة. دشمنی : ملک زاده مغالبت در سخن به مبالغت رسانید و مکاشحت او به مکافحت انجامید. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 28). با خود گفت اگر ازپس این مکاشحت در مصالحت زنم اضطراری باشد در لباس ...
-
مکاوحت
لغتنامه دهخدا
مکاوحت . [ م ُ وَ / وِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) با هم جنگ کردن . محاوبه . منازعه . مکاوحة : این همه اسباب منازعت و مکاوحت از بهر حطام دنیا به یک سو نهادند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 187). موجب این مکاوحت و اسباب این مکاشفت چیست . (سندبادنامه ص 241). از این و...
-
مناصحت
لغتنامه دهخدا
مناصحت . [ م ُ ص َ / ص ِ ح َ ] (از ع ، اِمص ) پند و نصیحت خالصانه و راستی و صداقت نسبت به همدیگر. (ناظم الاطباء).پند و اندرز دادن . مناصحة : این قاضی از اعیان علماء حضرت است و شغلها و سفارتهای با نام کرده و در هر یکی از آن مناصحت و دیانت وی ظاهر گشته...