کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مژدگانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مژدگانی
/moždegāni/
معنی
انعام و پاداشی که در برابر خبر خوش به کسی که مژده آورده باشد بدهند: ◻︎ مژدگانی بده ای خلوتی نافهگشای / که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد (حافظ: ۳۶۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بشارت، شادیانه، مژده
۲. انعام، تشریف، مشتلق
دیکشنری
reward
-
جستوجوی دقیق
-
مژدگانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بشارت، شادیانه، مژده ۲. انعام، تشریف، مشتلق
-
مژدگانی
فرهنگ فارسی معین
(مُ دِ) (اِ.) 1 - نوید. 2 - پول یا هدیه ای که به آورندة خبر خوش می دهند.
-
مژدگانی
لغتنامه دهخدا
مژدگانی . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ) خبر خوش و نوید. (ناظم الاطباء). مزیدٌعلیه مژده . (آنندراج ). بِشارة. (منتهی الارب ). بشارت . بشری . (السامی ). مژده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). البشارة. (یادداشت ایضاً). مژدگان : ز بخت همایون ترا تا قیامت به نو شادیی...
-
مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مژدگان› moždegāni انعام و پاداشی که در برابر خبر خوش به کسی که مژده آورده باشد بدهند: ◻︎ مژدگانی بده ای خلوتی نافهگشای / که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد (حافظ: ۳۶۰).
-
واژههای مشابه
-
مژدگانی دادن
لغتنامه دهخدا
مژدگانی دادن . [ م ُ دَ / دِ دَ ] (مص مرکب ) بُشر. بُشری ̍. ابشار. (تاج المصادر). تبشیر. مشتلق دادن . مژده لق دادن . مشتلقانه دادن . عطیه ای یا مالی به آورنده ٔ خبرخوش دادن . دادن عطیه ای به بشیر. دادن چیزی به مژده ور : ناداده مژدگانی و نادیده مژده و...
-
جستوجو در متن
-
مژده گانی
لغتنامه دهخدا
مژده گانی . [م ُ دَ / دِ ] (اِ) مژدگانی . رجوع به مژدگانی شود.
-
مُشتُلُق
لهجه و گویش تهرانی
مژدگانی . واژه ترکی ـ مشتق از مژده + لق (مژدگانی)
-
مشتلق
واژگان مترادف و متضاد
مژده، مژدگانی
-
مُشتُلُق
لهجه و گویش بختیاری
moštoloq مُشتُلُق، مژدگانى.
-
مژدگانه
لغتنامه دهخدا
مژدگانه . [ م ُ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ) چیزی که برای مژده دهند. (شعوری ). مژدگانی . رجوع به مژدگانی شود.
-
میلاوه
فرهنگ نامها
(تلفظ: milāve) نوید ، بشارت ، مژدگانی .
-
بشارت
واژگان مترادف و متضاد
خبرخوش، مژدگانی، مژده، نوید ≠ انذار
-
مشتلق
فرهنگ فارسی معین
(مُ تُ لُ) [ تر. ] (اِ.) مژدگانی .