کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مچ دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رسغ
دیکشنری عربی به فارسی
مچ , مچ دست , قسمتي لباس يا دستکش که مچ دست را مي پوشاند
-
wrists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مچ دست، مچ
-
رسغ
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (اِ.) پیوندگاه کف دست و پا به ساق ، استخوان های خرد مچ دست و پا. ؛ ~ پا مچ پا. ؛ ~دست مچ دست . 2 - (اِمص .) سستی و فروهشتگی دست و پای ستور.
-
hand region
ناحیۀ دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در پایین مفصل مچ شامل مچ و کف دست و انگشتان
-
wristy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مچ دست
-
mittened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مچ دست
-
wrist band
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گروه مچ دست، بند، دست بند، سراستین، سر دست، النگو
-
arm cylinder cast
گچ استوانهای دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] گچی از شانه تا مچ دست که آرنج را بیحرکت نگه دارد اما مچ دست امکان حرکت داشته باشد
-
metacarpal region
ناحیۀ استخوانهای دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای از دست بین انگشتان و مچ دست که شامل استخوانهای کف دست است
-
palm 2, palmar region
کف دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در سطح پیشین دست بین مچ و انگشتان
-
musculus adductor magnus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضله مچ دست
-
wrist joint
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مفصل مچ دست
-
external oblique muscle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عضله مچ دست خارجی
-
wrist bone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استخوان مچ دست
-
dorsum of hand, dorsum manus
پشت دست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ناحیهای در سطح پسین دست بین مچ و انگشتان