کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مچیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مچیدن
/mačidan/
معنی
۱. چمیدن؛ خرامیدن؛ از روی ناز راه رفتن.
۲. دیدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
saunter
-
جستوجوی دقیق
-
مچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] mačidan ۱. چمیدن؛ خرامیدن؛ از روی ناز راه رفتن.۲. دیدن.
-
مچیدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) خرامیدن ، از روی ناز راه رفتن .
-
مچیدن
لغتنامه دهخدا
مچیدن . [ م َ دَ / م ِ دَ ] (مص ) بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی . (برهان ). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ). بمعنی چمیدن است یعنی راه رفتن از روی ناز و خرامیدن . و به کسر اول اصح است . (انجمن آرا). رفتن با تبخ...
-
جستوجو در متن
-
برمچیدن
لغتنامه دهخدا
برمچیدن . [ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) (از: بر + مچ + -یدن ) لامسه کردن و دست مالیدن و سودن عضوی باشد بر عضو دیگر. (برهان ). دست را به نرمی بر بدن کسی مالیدن . (غیاث ) (آنندراج ). آزمودن و تفتیش کردن با دست و سودن و خزیدن و کشیدن . (ناظم الاطباء) : تو د...