کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِّثْلِهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مِّثْلِهِ
فرهنگ واژگان قرآن
مثل آن - مانند آن
-
واژههای مشابه
-
مثله
واژگان مترادف و متضاد
۱. بریدن گوش یا بینی ۲. شکنجه، عقوبت ۳. آفت
-
مثله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مثلَة] mosle ۱. بریدن گوش، بینی، یا لب کسی بهعنوان شکنجه.۲. [قدیمی] بریده شدن گوش، بینی، یا لب کسی.۳. (صفت) [قدیمی] ویژگی شخص مثلهشده.
-
مثله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) [ ع . مثلة ] (اِ.) گوش و بینی بریده شده .
-
مثله
لغتنامه دهخدا
مثله . [ م ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، مص ) گوش و بینی بریدن . (غیاث ) (آنندراج ) : اما بباید دانست که مردمان از شما ترسیده شده اند بدانچه رفته است تا این غایت به جاهای دیگر از غارت و مثله و کشتن و گردن زدن . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 563). در آن کس نگاه کرد ک...
-
مثلة
لغتنامه دهخدا
مثلة. [ م َ ث ُ ل َ / م َ ل َ ] (ع اِ) عقوبت . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (محیط المحیط). || کاری که بدان عبرت گیرند. ج ، مثولات ، مَثُلات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عذابی که در قرون گذشته...
-
مثلة
لغتنامه دهخدا
مثلة. [ م ُ ل َ ] (ع مص ) عقوبت کردن و عبرت دیگران گردانیدن . مَثل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || گوش و بینی بریدن . (منتهی الارب ). و رجوع به مثله شود. || گوش و بینی بریدگی ، اسم مصدر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب ا...
-
مثله شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سانسورشدن ۲. خراب شدن، ابتر شدن، ناقص شدن(نوشته، اثر ) ۳. بریده شدن، تکهتکه شدن(اندام، جوارح)
-
مثله کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سانسور کردن ۲. خراب کردن، ناقص کردن، ابتر کردن(نوشته و ) ۳. بریدن، تکهتکه کردن (اندام، جوارح)
-
مثله کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - گوش هاوبینی کسی را بریدن . 2 - شکنجه دادن ، عقوبت کردن .
-
مثله شدن
لغتنامه دهخدا
مثله شدن . [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوش و بینی بریده شدن : نعوذ باﷲ اگر زان یکی شود مثله ز حرص حمله بود همچو جعفر طیار. ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ فیاض ص 277).اگر زن حجام بر فساد و ناشایست تحریض و معاونت روا نداشتی مثله نشدی . (کل...
-
مثله کردن
لغتنامه دهخدا
مثله کردن .[ م ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن . بریدن عضوی از اعضای تن کسی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اگر خداوند به خراسان نرود و ترکمانان یک ناحیت بگیرند یک ناحیت نه اگر یک دیه بگیرند و آن کنند که عا...
-
مثله گردانیدن
لغتنامه دهخدا
مثله گردانیدن . [ م ُ ل َ / ل ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مثله کردن : مثله گردانیدن این عورت چرا روا داشتی . (کلیله و دمنه ). بعضی از آن طایفه بگریختند و با خدمت عضدالدوله آمدند والیسع بدین سبب در حق بقایای قوم بدگمان شد و همه را مثله گردانید. (ترجمه ٔ تار...