کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّنْهَمِرٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُّنْهَمِرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
بسيار فراوان و ريزان (از" همر " به معناي ريختن اشک و باران به شدت ، و انهمار به معناي انصباب و روان شدن است و فتح آسمان به آبي منهمر و روان در عبارت "فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ ﭐلسَّمَاءِ بِمَاءٍ مُّنْهَمِرٍ " کنايهاي است تمثيلي از شدت ريختن آب و جريان مت...
-
واژههای مشابه
-
منهمر
لغتنامه دهخدا
منهمر. [ م ُ هََ م ِ ] (ع ص ) آب ریزان . (آنندراج ). آب و یااشک روان گردیده و ریخته شده . (ناظم الاطباء) : ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر. (قرآن 11/54).کرده به ماء منهمر ویران غدیر منغمرالا به امر قدقدر نتوان چنان کردن عمل . لامعی .ملک قطب الدین از آ...
-
واژههای همآوا
-
منهمر
لغتنامه دهخدا
منهمر. [ م ُ هََ م ِ ] (ع ص ) آب ریزان . (آنندراج ). آب و یااشک روان گردیده و ریخته شده . (ناظم الاطباء) : ففتحنا ابواب السماء بماء منهمر. (قرآن 11/54).کرده به ماء منهمر ویران غدیر منغمرالا به امر قدقدر نتوان چنان کردن عمل . لامعی .ملک قطب الدین از آ...
-
جستوجو در متن
-
منحدر
لغتنامه دهخدا
منحدر. [ م ُ ح َ دِ ] (ع ص ) از بالا به زیر آینده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از بالا به نشیب درآمده و سرازیرشونده . (ناظم الاطباء) : ملک قطب الدین از آنجا بازگشت و چون سیل منحدر و قطر منهمر روز در شب می پیوست . (جهانگشای ج...
-
منغمر
لغتنامه دهخدا
منغمر. [ م ُ غ َ م ِ ] (ع ص ) فرورونده ؛ یعنی غریق . (آنندراج ). فرورفته در آب و غوطه ور. (ناظم الاطباء). منغمس . (یادداشت مرحوم دهخدا) : رنگ سیاه مناسب حال کسی است که در ظلمات نفس منغمر و منغمس بود. (مصباح الهدایه چ همایی ص 151).- منغمر در شهوات ؛ ...
-
فتح الباب
لغتنامه دهخدا
فتح الباب . [ ف َ حُل ْ ] (ع اِمرکب ) گشادگی کارها. (آنندراج ) (غیاث ) : به فتح الباب دولت بامدادان ز در پیکی درآمد سخت شادان . نظامی .|| آغاز و موسم . (غیاث ) (آنندراج ). || باران سخت . و در بهار عجم نوشته که کنایه از نظر دو کوکب که با یکدیگر خانه ه...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن الحسین بن محمدبن الحسین بن احمدبن محمدبن عزیزبن الحسین بن ابی جعفر محمد الاطروش بن علی بن الحسین بن علی بن محمد الدیباج بن جعفر الصادق (ع ) (عزیزالدین ، ابوطالب ) العلوی المروزی النسابة. یاقوت در معجم الادباء گوید: وی بحق ...
-
طوفان نوح
لغتنامه دهخدا
طوفان نوح . [ ن ِ نو ] (اِخ ) مصیبت و بلیه ای که بر بنی نوع بشر آمده و هیچ یک از بنی نوع بشر جز هشت نفر خانواده ٔ نوح رهائی نیافتند. (قاموس کتاب مقدس ). فروگرفتن قسمتی بزرگ یا همه ٔ زمین در زمان نوح . صاحب مرآت جهان نما آورده که : اهل تاریخ از سه طوف...