کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّنذِرٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُّنذِرٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بیم دهنده
-
واژههای مشابه
-
منذر
فرهنگ نامها
(تلفظ: monzer) (عربی) (در قدیم) ترساننده ، بر حذر دارنده ؛ (در اعلام) از نامهای پیغمبر اکرم (ص) .
-
منذر
فرهنگ فارسی معین
(مُ ذِ) [ ع . ] (اِفا.) آگاه سازنده ، ترساننده .
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذَ ] (ع ص ) بیم داده شده . ترسانیده : و اغرقنا الذین کذبوا بآیاتنا فانظر کیف کان عاقبة المنذرین . (قرآن 73/10).
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن امروءالقیس بن نعمان (507-514 م .) یکی از ملوک حیره معروف به آل نصر یا آل لخم است . وی را به نام مادرش ابن ماءالسماء نیز خوانند. قباد پادشاه ساسانی ظاهراً به علت امتناع از قبول دین مزدک او را معزول و حارث بن عمرو کندی را به...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن ماءالسماء. رجوع به منذربن امروءالقیس بن نعمان شود.
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن محمد (229-275 هَ . ق .). از ملوک بنی مروان اندلس است که بعد از فوت پدر به فرمانروایی رسید و قریب به دو سال حکمرانی کرد. (از حبیب السیر ج 2 ص 569). منذربن محمدبن عبدالرحمن بن الحکم بن هشام اموی ، مکنی به ابوالحکم از ملوک دو...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن نعمان الاول بن امری ٔ القیس بن عمرواللخمی (متوفی به سال 473 م .) از ملوک حیره و عراق است . بعد از پدر به سال 431 هَ . ق . به فرمانروایی رسید. در زمان منذر رومیها شهر نصیبین را محاصره کردند و او آنها را درهم شکست و به سوریه...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن منذر، ملقب به مغرور، در جنگ جواثا کشته شد و او بیست و هفتمین و آخرین ملوک لخمی است . (یادداشت مرحوم دهخدا). درزمان او خالدبن ولید بر عراق حمله کرد و جنگهای سختی درگرفت و منذر در یکی از آنها به سال 634 م . در بحرین...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن یحیی بن منذر، سومین از امرای تجیبی سرقسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن الجارودبن عمروبن حبیش العبدی (1-61 هَ . ق .) امیر و از بخشندگان بزرگ بود. در عهد رسول اکرم (ص ) متولدشد و در جنگ جمل همراه علی (ع ) بود و علی (ع ) او رابه فرمانروایی اصطخر گماشت ، سپس عبیداﷲبن زیاد به سال 61 هَ . ق . فرمان...
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابن سعید، مکنی به ابوالحکم (302-349 هَ . ق .). قاضی و از ادبای اندلس بود. از آثار اوست : احکام القرآن و الناسخ و المنسوخ . او را خطبه ها و رسائل بلیغ و شعر است . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1070). رجوع به معجم الادباء ج 7 شود.
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) ملقب به المنصور اولین از امرای تجیبی سرقسطه (410-414 هَ . ق .). (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
منذر
لغتنامه دهخدا
منذر. [ م ُ ذِ ] (اِخ ) یکی از اسماء پیغمبر ما (ص ) که آن حضرت نیز کفار را از عذاب دوزخ می ترسانیدند. (غیاث ) (آنندراج ).