کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّسْوَدَّةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُّسْوَدَّةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
سیاه شده (مقصود از اسوداد وجه در عبارت" وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِـﭑلْأُنثَىٰ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً "سياه شدن روي ، بطور کنايه خشمناک شدن است و در عبارت "وَيَوْمَ ﭐلْقِيَامَةِ تَرَى ﭐلَّذِينَ کَذَبُواْ عَلَى ﭐللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسْوَدَّةٌ "س...
-
واژههای مشابه
-
مسوده
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشنویس، چرکنویس ۲. رونوشت، نوشته، تصحیحنشده ≠ پاکنوشت، پاکنویس
-
مسوده
فرهنگ فارسی معین
(مُ سَ وَّ دِ) [ ع . مسودة ] (اِمف .) 1 - پیش نویس ، نوشته ای که بعداً اصلاح و پاکنویس شود، چرک نویس . 2 - سیاه کرده شده . 3 - نمونه ای که چاپخانه از مطالب چیده شده دهد تا تصحیح و برگردانده شود.
-
مسوده
لغتنامه دهخدا
مسوده . [ م ُ س َوْ وَ دَ ] (ع ص ، اِ) مسودة. رجوع به مسودة شود.
-
مسوده
لغتنامه دهخدا
مسوده . [ م ُس ْ وَدْ دَ ] (ع ص ، اِ) مسودة. رجوع به مسودة شود. || پیش نویس و سواد دستورالعمل : فرمودیم تا در تمامت ممالک باسقاق و ملک هر شهری قضات آنجا حاضر گردانند و حجتی در این باب به موجبی که مسوده ٔ آن کرده فرستادیم از ایشان بازگیرند و بفرستند. ...
-
مسودة
لغتنامه دهخدا
مسودة. [ م َس ْ وَ دَ ] (ع ص ) آب که بر آن زردی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی که بر روی آن زردی باشد: ماء مسودة. (ناظم الاطباء).
-
مسودة
لغتنامه دهخدا
مسودة. [ م ُ س َوْ وَ دَ ] (ع ص ، اِ)تأنیث مسود. ج ، مسودات . آنچه اول نوشته و سپس از روی آن بطور دقت و صفا و خوبی نویسند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مُسوَدّة. مسودَّه . مسوَّده . سواد. پیش نویس ، مقابل پاکنویس ، مقابل بیاض ، مقابل مُبیضة. || کپی . ...
-
مسودة
لغتنامه دهخدا
مسودة. [ م ُ س َوْ وِ دَ ] (اِخ ) بنی عباس را گویند چرا که شعار آنها سیاه بودو لباس سیاه می پوشیدند. (ناظم الاطباء). عباسیان که جامه ٔ سیاه پوشیدندی ، ضد مُبیّضة یا اصحاب مقنع که جامه ٔ سپید در بر کردندی . (یادداشت مرحوم دهخدا). سیاه جامگان . عباسیان...
-
مسودة
لغتنامه دهخدا
مسودة. [ م ُس ْ وَدْ دَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث مسودّ. ج ، مسودات . مجازاً به معنی نوشته و آنچه اول سرسری نوشته باشند تا بار دیگر آن را به دقت و صفا و خوبی نویسند. (ناظم الاطباء)(آنندراج ). سواد، مقابل بیاض . آنچه اول به قصد مراجعه بنویسند. (یادداشت مرحو...
-
مسودة
لغتنامه دهخدا
مسودة. [ م ُس ْ وِ دَ ] (ع ص ) تأنیث مسود. زنی که بچه ٔ سیاه زاید. (ناظم الاطباء).
-
مسودة
دیکشنری عربی به فارسی
حواله , برات , برات کشي , طرح , مسوده , پيش نويس , برگزيني , انتخاب , چرک نويس , طرح کردن , () (انگليس) اماده کردن , از بشکه ريختن
-
مسوده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مسوّدَة] mosavvade ۱. مکتوبی که نوشته میشود تا بعداً اصلاح و پاکنویس کنند؛ چرکنویس.۲. نمونهای که چاپخانه از مطالب چیدهشده برای تصحیح و غلطگیری میدهد.
-
مسوده
دیکشنری فارسی به عربی
دقيقة , رسم تخطيطي , مسودة
-
مسوده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رسم تخطيطي