کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّسْلِمَةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُّسْلِمَةً
فرهنگ واژگان قرآن
تسلیم کننده (مسلم کسی است که امرش را تسليم خدا کرده(کار خود را به خدا واگذار کرده ) ، و در هر چه بخواهد و دستور دهد مطيع اوست)
-
واژههای مشابه
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن عبداﷲ المجریطی ، مکنی به ابوالقاسم . فیلسوف ، ریاضی دان و منجم . وی اعلم علمای ریاضی قبل از خود بود. مولدش در مجریط (مادرید) به سال 338 و وفاتش نیز در همین شهر اتفاق افتاد (398 هَ .ق .). از جمله تألیف...
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] (اِخ ) ابن القاسم بن ابراهیم بن عبداﷲبن حاتم ، مکنی به ابوالقاسم . مورخ اندلسی (ولادت 293 و وفات 353 هَ .ق .). از علمای حدیث ومورخین و از اهالی قرطبة است . از تألیفات اوست : التاریخ الکبیر، تاریخ (در شرح حال رجال )، ماروی الکب...
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] (اِخ ) ابن مخلدبن صامت الانصاری الخزرجی . صحابی و از کبار امرای صدر اسلام است . وی از طرفداران معاویه بود و در جنگ صفین به نفع او شرکت کرد و در سال 47 هَ .ق . از طرف معاویه به امارت مصر منصوب شد، سپس سرزمینهای مغرب هم به قلمرو ...
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] (اِخ )ابن عبدالملک بن مروان بن الحکم . او را «جرادة الصفراء» لقب داده بودند. فتوحاتی در قسطنطنیه کرد. مسجد مسلمة را بدانجا بنا نهاد، سپس از جانب برادرش «یزید»به حکومت عراقین و ارمینیه منصوب گشت و در جنگهای ترک و سند شرکت داشت ....
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م ُ س َل ْ ل َ م َ ] (ع ص ) تأنیث مسلّم . سلامت داده از عیب یا از کار.- امراض مسلمة ؛ امراضی که معالجه ٔ آنها راه قطعی داشته باشد، امراض غیرمسلمة آنهائی هستند که با عارضه ٔ دیگری همراهند و راه معالجه ٔ هر یک مخالف طریق معالجه ٔ دیگری است ، ...
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م ُ ل ِ م َ ] (ع ص ) مسلمه . تأنیث مسلم .زنی که متدین به دین اسلام باشد. (از اقرب الموارد).ج ، مسلمات . (ناظم الاطباء). و رجوع به مُسلِم شود.
-
مسلمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مسلمَة، جمع: مسلمات] [قدیمی] mosleme مسلِم (زن).
-
مُّسَلَّمَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
تسلیم شده - پرداخت شده
-
ابن مسلمه
لغتنامه دهخدا
ابن مسلمه . [ اِ ن ُ م ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) ابوعبدالرحمن عبداﷲبن مسلمةبن قعنب مدنی . فقیه و محدث ، شاگرد مالک بن انس . درمدینه از مالک حدیث و فقه آموخت و به بصره اقامت داشت و در همانجا و بقولی در مکه بششم محرم سال 221 هَ.ق . درگذشت . او موطاء را از مال...
-
حصن مسلمة
لغتنامه دهخدا
حصن مسلمة. [ ح ِ ن ِ م َ ل َ م َ ] (اِخ ) قلعه ای میان رأس عین و رقه ، بیک میل و نیم بلیخ است . گویند مسلمةبن عبدالملک بن مروان آنرا ساخته ، و در آن مصنعی (آب انبار) هست ، بمساحت دویست در دویست ذراع و بگودای بیست ذراع که با سنگ ساخته شده و سالی یک ب...
-
اخضر مسلمه
لغتنامه دهخدا
اخضر مسلمه . [ اَ ض َ رِ م ُ ل ِ م َ ] (اِخ ) شهری خرد است و مسلمةبن عبدالملک کرده است و در آن جایگاه نشستی . و گروهی از بنی امیه هنوز آنجایگاه مانده اند و آب ایشان باران باشد. (مجمل التواریخ والقصص ص 519).
-
واژههای همآوا
-
مسلمة
لغتنامه دهخدا
مسلمة. [ م َ ل َ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن عبداﷲ المجریطی ، مکنی به ابوالقاسم . فیلسوف ، ریاضی دان و منجم . وی اعلم علمای ریاضی قبل از خود بود. مولدش در مجریط (مادرید) به سال 338 و وفاتش نیز در همین شهر اتفاق افتاد (398 هَ .ق .). از جمله تألیف...