کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّسْتَقِيم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
direct speech act, speech act
کنش گفتاری مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] گفتهای که با بیان آن کنشی همچون امر یا تهدید یا ترغیب محقق میشود متـ . کنش گفتاری speech act
-
direct calorimetry
کالریسنجی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] اندازهگیری میزان گرمای ردوبدلشده در بین بدن و محیط بهصورت مستقیم
-
direct visual field
میدان بینایی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← میدان بینایی مرکزی
-
direct injection engine
موتور پاششمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری که در آن از سامانۀ پاشش مستقیم استفاده میشود
-
direct-fired evaporator
تبخیرکن شعلهمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] تبخیرکنی که در آن شعلۀ مستقیم بهوسیلۀ جدارهای فلزی از مایع درحالجوش جدا شده است
-
direct product
حاصلضرب مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار متـ . حاصلضرب دکارتی Cartesian product
-
Random Access Memory, direct access memory
حافظۀ دستیابی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] حافظۀ اصلی رایانه که پردازندۀ مرکزی دادههای مورد نیاز خود را مستقیماً از آن دریافت میکند اختـ . حافظۀ مستقیم RAM
-
Dynamic Random Access Memory
حافظۀ دستیابی مستقیم پویا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی حافظۀ خواندنی ـ نوشتنی در رایانههای شخصی قدیمی اختـ . حافظۀ پویا DRAM
-
direct injection system, direct injection, DI
سامانۀ پاشش مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سامانهای برای مخلوط کردن سوخت و هوا که سوخت را مستقیماً به داخل محفظۀ احتراق میپاشد
-
direct electro-pneumatic brake
ترمز برقیبادی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانۀ ترمزی که در آن استوانکهای ترمز با شیر برقی (electrical brake solenoid valve) پر یا تخلیه میشود
-
inverting telescope
تلسکوپ مستقیمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] تلسکوپی که تصویر نهاییاش مستقیم است
-
direct dialing-in, DDI
شمارهگیری مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که کاربر را بهطور مستقیم و بدون نیاز به متصدی، با کاربری در شبکۀ مراکز خصوصی یا هر سامانۀ خصوصی دیگر مرتبط کند
-
direct psychoanalysis
روانکاوی مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] استفاده از فنون جرحوتعدیلشدۀ روانکاوی برای ارتباط مستقیم با ضمیر ناخودآگاه بیمار روانپریش
-
direct free kick
ضربۀ آزاد مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ضربۀ آزادی که میتواند مستقیماً به گل منجر شود
-
erecting lens
عدسی مستقیمساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] سامانهای از عدسیها، معمولاً در تلسکوپهای کپلری، که متشکل از چهار عدسی است و تصویر نهایی حاصل از آنها مستقیم است