کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُّزْجَاةٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُّزْجَاةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
اندك
-
واژههای مشابه
-
مزجاه
لغتنامه دهخدا
مزجاه . [ م ُ ] (از ع ، اِ) مزجات . صورتی از مزجاة است در استعمال شعرا به ضرورت قافیه : برادران را یوسف چو داد گندم و جوبها گرفت از ایشان بضاعت مزجاه اگر بضاعت مزجات پشم و پینو بودنبود گندم و جو نیز جز که تخم و گیاه .سوزنی .
-
مزجاة
لغتنامه دهخدا
مزجاة. [ م ُ ] (ع ص ) مزجات . مؤنث مُزجی . چیز اندک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): بضاعة مزجاة؛ أی قلیلةٌ. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مؤنث مُزجی ̍. یعنی چیز اندک و بی قدر. (ناظم الاطباء) : فالبضاعة بین أهل العلم مزجاة. (مقدمه ٔ ابن خل...
-
واژههای همآوا
-
مزجات
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندک، قلیل، کم، ناچیز ۲. کمارزش
-
مزجات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مزجاة ] (اِ.) چیز اندک و کم .
-
مزجات
لغتنامه دهخدا
مزجات . [ م ُ ] (از ع ، ص ) مؤنث مُزجی ̍. چیز اندک وبی قدر. (ناظم الاطباء). اندک و بی اعتبار. (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). کم . ناچیز. قلیل . پست . ناقابل . اسم مفعول از ازجاء، به معنی چیزی به سهولت از جای به جای بردن . چون متاع قلیل به سهولت از جای به...
-
مزجاة
لغتنامه دهخدا
مزجاة. [ م ُ ] (ع ص ) مزجات . مؤنث مُزجی . چیز اندک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): بضاعة مزجاة؛ أی قلیلةٌ. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مؤنث مُزجی ̍. یعنی چیز اندک و بی قدر. (ناظم الاطباء) : فالبضاعة بین أهل العلم مزجاة. (مقدمه ٔ ابن خل...
-
مزجات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مزجاة] [قدیمی] mozjāt ۱. چیز کم؛ اندک.۲. بیقدر؛ پست و بد.
-
جستوجو در متن
-
مزجات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . مزجاة ] (اِ.) چیز اندک و کم .
-
ناقابل
لغتنامه دهخدا
ناقابل . [ ب ِ ] (ص مرکب ) آنکه قابلیت و لیاقت ندارد. (ناظم الاطباء) : ولی چون التفات مقبلانست چه غم آن را که از ناقابلانست . وصال .|| که استعداد پذیرفتن ندارد. (یادداشت مؤلف ). که قابل و پذیرا نیست . || مزجاة. اندک . حقیر. اندک بها. کم ارزش . بی ار...
-
ماستینه
لغتنامه دهخدا
ماستینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شیراز. دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). پینو. کشک . شیراز. اقط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ایشان چیزکی بساختند که آلت شبانان باشد از ماستینه و ترف و گلیمی چند و پاره ای...
-
پینو
لغتنامه دهخدا
پینو. (اِ) ماستینه . (خلاص ). دوغ ترش بود که خشک کرده باشند یعنی کشک . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بینو. کشک . قروت . ترف . پینوک . کریز. عبیثة. غبیثة. صنقعر. (منتهی الارب ) : شعر ژاژ از دهان من شکر است شعر نیک از دهان تو پینو. طیان .نیکی بگزین و بد به نا...