کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّقَامِي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَّقَامِي
فرهنگ واژگان قرآن
مقام من - اقامت طولاني من (کلمه مقام در اصل ،اسم مکان ( مکاني است در آن جسمي از اجسام بايستد)يا اسم زمان(زمان ايستادن) ويا مصدر ميمي (ايستادن) ، ولي در موارد بسياري ، صفات و احوال چيزي نوعي ايستادن در يك محل و قرارگاه تشبيه مي شود ، و به آن صفات و ا...
-
واژههای مشابه
-
modal
مقامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی، عمومی] مربوط به مقام یا ویژگیهای مقام
-
مقامی
لغتنامه دهخدا
مقامی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به محل . جای و مقام . (از ناظم الاطباء).
-
modal music
موسیقی مقامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از آثار موسیقایی که بر مبنای مقامهای مختلف، غیر از بزرگ (major) و کوچک (minor)، تصنیف شود؛ مقامهای شرقی و کلیسایی از آن جمله است
-
کسی رابه مقامی گماردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسس
-
جستوجو در متن
-
باخرز
فرهنگ فارسی معین
(خَ) ( اِ.) مقامی از موسیقی .
-
جانشینی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) قائم مقامی .
-
تازه به دوران رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] tāzebedo[w]rānr-e(a)side کسی که تازه به ثروت یا مقامی رسیده و مغرور شده باشد.
-
تازه چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] tāzečarx کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده؛ تازهکار.
-
vicarial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجارستانی، قائم مقامی، خلیفهای
-
توشمال
لهجه و گویش تهرانی
مقامی بین دهخدا و بخشدار
-
دربارى
واژهنامه آزاد
آنچه که از کیفیتى مطلوب و ارزش و مقامى والا برخوردار است.
-
یمرود
لغتنامه دهخدا
یمرود. [ ی َ ] (اِخ ) نام جایی و مقامی است . (برهان ) (آنندراج ).