کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّغْفِرَةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَّغْفِرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
آمرزش (عفو به معناي محو اثر است ، و کلمه مغفرت به معناي پوشاندن است )
-
واژههای مشابه
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م َ ف ِ رَ ] (ع مص ) آمرزیدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جرجانی آرد: مغفرة آن است که شخص قادر، کار زشت زیردست خود را بپوشاند و اگر بنده عیب مولای خود را از خوف عتاب وی بپو...
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م ِ ف َ رَ ] (ع اِ) زره خود که زیر کلاه پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِغفَر. ج ، مغافر. (اقرب الموارد). و رجوع به مغفر شود.
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) بز کوهی ماده بابچه . ج ، مغفرات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماده بز کوهی بابچه . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُغفِر شود.
-
مغفرة
دیکشنری عربی به فارسی
بخشش , عفو , گذشت
-
واژههای همآوا
-
مغفرت
واژگان مترادف و متضاد
آمرزش، آمرزیدگی، بخشایش، بخشش، غفران
-
مغفرت
فرهنگ واژههای سره
آمرزش، بخشایش
-
مغفرت
فرهنگ فارسی معین
(مَ فِ رَ) [ ع . مغفرة ] (مص م .) آمرزش ، بخشش گناهان .
-
مغفرت
لغتنامه دهخدا
مغفرت . [ م َ ف ِ رَ ] (ع اِمص )آمرزش و عفو و بخشش گناهان . (ناظم الاطباء). بخشایش سیئات کسی . آمرزش گناهان . غفران . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغفرة : چون جهاد که برای مال کرده شود... عز مغفرت می توان یافت . (کلیله و دمنه ).از نسیم مغفرت کآبی و خ...
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م َ ف ِ رَ ] (ع مص ) آمرزیدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جرجانی آرد: مغفرة آن است که شخص قادر، کار زشت زیردست خود را بپوشاند و اگر بنده عیب مولای خود را از خوف عتاب وی بپو...
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م ِ ف َ رَ ] (ع اِ) زره خود که زیر کلاه پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِغفَر. ج ، مغافر. (اقرب الموارد). و رجوع به مغفر شود.
-
مغفرة
لغتنامه دهخدا
مغفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) بز کوهی ماده بابچه . ج ، مغفرات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماده بز کوهی بابچه . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُغفِر شود.
-
مغفرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مغفرة] maqferat ۱. بخشودن گناه.۲. آمرزش؛ چشمپوشی از گناه کسی.