کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّسَدٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مصد
لغتنامه دهخدا
مصد. [ م َ ص َ / م َ ] (ع اِ) پشته ٔ بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، مصدان . (ناظم الاطباء). || سختی سرما. || سختی گرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساد] masad ۱. صدویازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ تبّت یدا؛ لهب.۲. [قدیمی] ریسمان محکمی که از لیف یا پوست درخت خرما بافته میشود.۳. [قدیمی] لیف یا پوست درخت خرما.
-
جستوجو در متن
-
مساد
لغتنامه دهخدا
مساد. [ م ِ ] (ع اِ) ج ِ مَسَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). أمساد. رجوع به مسد شود.
-
امساد
لغتنامه دهخدا
امساد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ مَسَد. (منتهی الارب ).
-
رسن تافتن
لغتنامه دهخدا
رسن تافتن . [ رَ س َ ت َ ] (مص مرکب ) رسن تابیدن . ریسمان تافتن . (از آنندراج ). تعویه . (منتهی الارب ). عیل . (تاج المصادر بیهقی ). مَسْد. (دهار) (منتهی الارب ):ز گور تا لب دوزخ بتافتم رسنی زبهر بستن بار گناه بسیارم . سوزنی . || کنایه از فکر بر اصل ...
-
درستگی
لغتنامه دهخدا
درستگی . [ دُ رُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) درست بودن : هکوع ؛ بازشکسته شدن استخوان بعددرستگی . (از منتهی الارب ). || راستی . حقیقت . || صحت . تندرستی . (ناظم الاطباء): مرَض ؛ بیماری و پراکندگی مزاج بعدِ صحت و درستگی . (منتهی الارب ). || درست و آراسته بودن ...
-
تبت
لغتنامه دهخدا
تبت . [ ت َب ْ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از سوره های قرآن کریم است و سوره ٔ تبت سوره ٔ مسد یا سوره ٔ ابی لهب است ،صدویازدهمین از قرآن ، مکیه . و آن پنج آیت است ، پس از نصر و پیش از اخلاص . معنی آن «بریده باد». رجوع به تفسیر ابوالفتوح ج 10 ص 38 چ قمشه ای ش...
-
راستکار
لغتنامه دهخدا
راستکار. (ص مرکب ) راست فعل . درستکار. صادق و متدین و امانت دار و صالح و پرهیزکار. (آنندراج ). کسی که کار به راستی و درستی میکند. درستکار و مقدس و عادل . (ناظم الاطباء). درستکار و راست و دارای اعمال صالحه و بمعنی دیندار و مستقیم نیز آمده است . (شعوری...
-
مبتدا
لغتنامه دهخدا
مبتدا. [ م ُ ت َ ] (ع اِ) (از «ب دء») آغاز چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . مبتداء. ابتداء. آغاز چیزی . اول امری . مقابل پایان : میان دو عالم گیا منزلیست که بوی و مزه و رنگ را مبتداست . ناصرخسرو.کتاب مبتدا خوان تو که رمز آدم و گندم ح...
-
حبل
لغتنامه دهخدا
حبل . [ ح َ ] (ع اِ) رسن . (دهار) (معجم البلدان ). طناب . ریسمان . آنچه به آن بندند. بند : چو کشتیی که حبل او ز دم اوشراع اوسرون او قفای او. منوچهری .آل رسول خدای حبل خدایست گرش بگیری ز چاه جهل برآئی . ناصرخسرو.حبل ایزد حیدر است او را بگیروز فلان و ب...
-
لیف
لغتنامه دهخدا
لیف . (اِ) کیسه ٔ صابون . کیسه ای از پارچه ٔ نازک که صابون در آن نهند و تن شویند با آن . کیسه ای از ململ یا چلوار و امثال آن که صابون در آن نهاده و بدن را بدان شویند. هر کیسه ٔ از چلوار و مانند آن را گویند که در حمام به صابون آلایند و بردن شوخ را بر ...
-
ادیب فراهانی
لغتنامه دهخدا
ادیب فراهانی . [ اَ ب ِ ف َ ] (اِخ ) محمدصادق متخلص به امیری ملقب به ادیب الممالک فرزند حاجی میرزا حسین نوه ٔمیرزا معصوم محیط برادر میرزا ابوالقاسم قائم مقام وزیر مشهور محمدشاه است . وی در 14 محرم 1277 هَ . ق . متولد شده علوم ادبی زمان را نزد اساتید ...