کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّرِيضاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَّرِيضاً
فرهنگ واژگان قرآن
مریض - بیمار
-
جستوجو در متن
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ )ابن ابراهیم الصواف . وی از موسی بن یعقوب السدوسی ازابی السنان از عثمان بن ابی سودة آرد که رسول (ص ) فرمود: من عاد مریضاً او زار اخاً ناداه مناد من السماء: ان طبت و طاب ممشاک تبوأت من الجنة منزلاً. (عیون الاخبار چ قاهره ج 3 ص 25)...
-
مریض
لغتنامه دهخدا
مریض . [ م َ ] (ع ص ) بیمار. (منتهی الارب ). کسی که او را مرض و بیماری باشد. (از اقرب الموارد). آنکه اعتدال مزاجش از بین برود. دردمند. رنجور. علیل . سقیم . ناتندرست . نالان . ناخوش . رنجه . آزرده . مؤوف . معلول . نالنده . ج ، مَرضی ̍. (منتهی الارب )...
-
معدودات
لغتنامه دهخدا
معدودات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ معدودة. رجوع به معدود و معدودة شود.- ایام معدودات ؛ روزهای اندک و قابل شمارش : ایاماً معدودات فمن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدة من ایام اخر. (قرآن 184/2). ذلک بانهم قالوا لن تمسنا النار الا ایاماً معدودات و غرهم فی...
-
ذماری
لغتنامه دهخدا
ذماری . [ ذِ ری ی ] (ص نسبی ) سمعانی گوید نسبت است به قریه ای به یمن به شانزده فرسنگی صنعاء موسوم به ذمار. و حکی ان ّ الأسود العبسی کان معه شیطانان یقال لأحدهما سحیق و للاخر شقیق ، کانا یخبرانه بکل ّ شی ٔ یحدث من امرالنّاس فسار الأسود حتّی اخذ ذما...
-
اضناء
لغتنامه دهخدا
اضناء. [ اِ ] (ع مص ) (از «ض ن ء») بسیاربچه شدن زن و کذلک غیرها. (منتهی الارب ). صاحب فرزند بسیار شدن زن ، یقال : اضنأت المراءة؛ ای کثر ولدها. (ناظم الاطباء). بسیارفرزند شدن زن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || صاحب بسیار مال گردیدن . (ناظم الاطباء...
-
صدرا
لغتنامه دهخدا
صدرا. [ ص َ ] (اِخ ) (ملا...) نام وی محمد فرزند ابراهیم بن یحیی شیرازی و ملقب به صدرالدین و صدرالمتألهین و معروف بصدراو ملاصدرا و از اکابر فلاسفه و حکمای اسلامی قرن یازدهم هَ . ق . است . وی علاوه بر تبحر در کلام و فلسفه در حدیث و تفسیر قرآن نیز بارع...
-
ظفری
لغتنامه دهخدا
ظفری . [ ظَ ف َ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب به ظفر و هو بطن من الانصار و هو کعب بن الخزرج بن عمروبن مالک بن الاوس واسم ظفر کعب و المشهور بالنسبة الیه یونس بن محمدبن انس بن فضالة الظفری من اهل المدینة روی عن ابیه له صحبة روی عنه فضیل بن سلیمان النمری و حفی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن العباس بن مجاهد المقری مکنی به ابوبکر. خطیب گوید: او شیخ قرائت روزگار خویش بود و وی در ربیعالاَّخر سال 245 هَ .ق . از مادر بزاد و در شعبان سال 324 بمرد و جسد وی در جانب شرقی مقبره ٔ باب البستان بخاک سپردند. و وی از...