کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّرِيدٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَّرِيدٍ
فرهنگ واژگان قرآن
پليد
-
واژههای مشابه
-
مرید
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیرو، هواخواه ≠ مراد، مرشد ۲. علاقهمند، دوستدار، محب ۳. ارادتمند، ارادتکیش
-
مرید
فرهنگ واژههای سره
پیرو
-
مرید
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) اراده کننده ، ارادتمند.
-
مرید
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (ص .) نافرمان ، بیرون رفته از فرمان خدا.
-
مرید
لغتنامه دهخدا
مرید. [ م َ ] (ع ص ، اِ) سرکش و درگذرنده . (منتهی الارب ). خبیث و متمرد و شریر. (از اقرب الموارد). متمرد و سرکش و بیرون رونده از فرمان خدای تعالی و رانده شده . (غیاث ). گردنکش . (زمخشری ). دیوستنبه . (السامی ). طاغی . عاصی . الود. ج ، مُرَداء. (منتهی...
-
مرید
لغتنامه دهخدا
مرید. [ م ِرْ ری ] (ع ص ) سخت ستنبه و سرکش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
مرید
لغتنامه دهخدا
مرید. [ م ُ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از مصدر ارادة. رجوع به ارادة شود. || اراده کننده . (غیاث ). خواهنده . (آنندراج ). صاحب اراده . || نزد اهل تصوف به دو معنی آید. یکی به معنی محب یعنی سالک مجذوب ، دوم به معنی مقتدی ة، و مقتدی آن باشد که حق سبحانه و تع...
-
مرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مرداء] [قدیمی] marid ۱. خبیث و شریر.۲. سرکش.
-
مرید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] morid ۱. ارادتمند؛ دوستدار.۲. (صفت) خواهنده.۳. (تصوف) کسی که در آداب سلوک از پیری پیروی میکند.۴. [قدیمی] از نامها و صفات خداوند؛ ارادهکننده.
-
مرید
دیکشنری فارسی به عربی
تابع
-
ویس مرید
لغتنامه دهخدا
ویس مرید. [ وِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دره مرید
لغتنامه دهخدا
دره مرید. [ دَرْ رَ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان . واقع در 12هزارگزی شمال بافت و سر راه فرعی بافت - قلعه عسکر، با 250 تن سکنه . آب آن از چشمه است . مزارع ابهری ، ده میرزا، ده نو، ده قاضی ، دورودی جزء این ده است . و سا...
-
مرید اسود
لغتنامه دهخدا
مرید اسود. [ م ُ اَس ْ وَ ] (اِخ ) شخصی بود که متوکل عباسی او را از فارس بخواند و به ترجمه و تصحیح کلیله و دمنه گماشت : و لهذا الکتاب [ کتاب کلیلة و دمنة ] جوامع و انتزاعات عملها جماعة، منهم ابن المقفع و سهل بن هارون و مسلم صاحب بیت الحکمة والمرید ال...