کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّتَاعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مَّتَاعَ
فرهنگ واژگان قرآن
متاع - کالا - هر چيزي که از آن تمتع و بهره ببرند
-
واژههای مشابه
-
متاع
واژگان مترادف و متضاد
اثاثه، اروس، تنخواه، جنس، کالا، مالالتجاره
-
متاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمتِعَة] matā' آنچه بتوان خرید یا فروخت؛ کالا؛ اسباب؛ مال.
-
متاع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) اسباب ، کالا.
-
متاع
لغتنامه دهخدا
متاع . [ م َ ] (ع اِ) اخریان و کالا و سود ومنفعت و سامان و هر آنچه حوائج را سودمند باشد. ج ، امتعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قوله تعالی : ابتغاء حیلة أو متاع ، المراد بالحلیة الذهب و الفضة و بالمتاع الحدید و الصفرالنحاس و الرصاص . ...
-
متاع
لغتنامه دهخدا
متاع . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ت ی ع ») قی کرده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قی شده و استفراغ شده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
متاع
دیکشنری فارسی به عربی
سلعة , مقالة
-
جِنس و مِتاع
فرهنگ گنجواژه
کالا.
-
واژههای همآوا
-
متاع
واژگان مترادف و متضاد
اثاثه، اروس، تنخواه، جنس، کالا، مالالتجاره
-
مطاع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطاعتشده ≠ مطیع ۲. فرمانروا
-
متاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمتِعَة] matā' آنچه بتوان خرید یا فروخت؛ کالا؛ اسباب؛ مال.
-
متاع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) اسباب ، کالا.
-
مطاع
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِمف .) اطاعت شده ، در خور اطاعت ، کسی که از او فرمان برداری و اطاعت کنند.