کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مِلک و مستغلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملک
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , سيادة , عقار
-
ملک
واژهنامه آزاد
مُلک، پادشاهی، سرزمین.
-
ملک
واژهنامه آزاد
(مُلک) سرزمین
-
ملک
واژهنامه آزاد
(مِلک) زمین - خانه
-
ملک
واژهنامه آزاد
پادشاه
-
گوهر ملک
لغتنامه دهخدا
گوهر ملک . [ گ َ / گُو هََ م ُ ] (اِ مرکب ) کنایه از پادشاهزاده باشد. || پادشاه را نیز گویند. (آنندراج ).
-
ملکجهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak jahān) (عربی ـ معرب) فرشته جهان ؛ (به مجاز) زیباروترین .
-
ملکزاده
فرهنگ نامها
(تلفظ: malek zāde) (عربی ـ فارسی) (در قدیم) فرزند شاه ، شاه زاده .
-
ملکزمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak zamān) (عربی) (= مَلَک جهان) ، ← مَلَک جهان .
-
ملکسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak simā) (عربی) خوشگل ، پریچهر ، فرشته روی ، زیبا روی .
-
زنگ ملک
لغتنامه دهخدا
زنگ ملک . [ زَ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ملک الموت
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ کُ لْ مَ) [ ع . ] (اِ.) عزراییل ، فرشته ای که جان انسان را می گیرد.
-
تلمیذبن ملک
لغتنامه دهخدا
تلمیذبن ملک . [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) اسحاق بن محمدبن حمزة الرومی الحنفی .او راست : اعراب القرآن . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 202).
-
دیزج ملک
لغتنامه دهخدا
دیزج ملک . [ زَ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر با 618 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
ده ملک
لغتنامه دهخدا
ده ملک . [ دِه ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش راین شهرستان بم . واقع در شش هزارگزی شمال راین . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).