کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُیُم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُیُم
لهجه و گویش گنابادی
moyom در گویش گنابادی یعنی منم ، من هستم
-
واژههای مشابه
-
میم
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه به وسیلة حرکات ، اعمال و احساسات را بیان کند، بدون آنکه سخنی بگوید.
-
میم
فرهنگ فارسی معین
(اِ. حر.) 1 - نام حرف بیست و هشتم از الفبای فارسی . 2 - (کن .) لب آن گاه که به شکر خنده گشوده شود. ؛ ~ کاتب کنایه از: نابینا، کور. ؛ ~ مطوق کنایه از: آلت مرد، نره .
-
میم
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مِ) (اِ.) 1 - درخت انگور، مو. 2 - شراب ناب .
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (اِ) نام حرف بیست وهشتم از الفبای فارسی و بیست وچهارم از الفبای عربی . رجوع به «م » شود.- اصحاب المیم ؛ آنهائی که مطالب و اسرار و گنجینه های مخفی را جستجو میکنندزیرا نخستین حرف این کلمه «م » است . (دزی ج 2 ص 630).- چو میم ؛ مخفف چون میم . مان...
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قائن شهرستان بیرجند، واقع در 50 هزارگزی شمال باختری قائن سر راه شوسه ٔ قائن به گناباد. در جلگه ٔ گرم سیر با 272 تن سکنه آبش از قنات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (ع اِ) نبیذ. (مهذب الاسماء). شراب ناب . (آنندراج ) (برهان ). شراب صاف و خالص و شراب ناب . (ناظم الاطباء).
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . (فرانسوی ، اِ) نوعی کمدی که در آن هنرپیشه بوسیله ٔ حرکات اعمال و احساسات را بیان کند بدون آنکه سخنی بگوید.
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . [ م َ / م ِ ] (اِ) درخت انگور. مو. تاک . رز. (از فرهنگ نظام ). || شراب . می .
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . [ م َ ی َ ] (اِ) نام نوائی است از موسیقی . (ناظم الاطباء). نام مقامی است . (شعوری ).
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . [ م َ ی َ ] (اِخ ) در شاهنامه نام مکانی است به مشرق ایران : چو برخاست آواز کوس از میم همان گرد چون آبنوس از جرم .فردوسی .
-
میم
لغتنامه دهخدا
میم . [ م ِ ی َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان قهستان بخش کهک شهرستان قم ، واقع در 8هزارگزی جنوب شرقی کهک . کوهستانی و سردسیر. تعداد سکنه 600 تن . آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و میوه جات است . شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است . یک مناره ٔ سنگی در اراضی ...
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mim نام حرف «م».
-
میم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mime] (هنر) mim نوعی نمایش که در آن بازیگر بدون آنکه سخن بگوید، با انجام حرکات خاص، احساسات و عواطف خود را بیان میکند.