کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُچاله چُماله چُمُبله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مچاله
واژگان مترادف و متضاد
۱. دستمالی، فشرده، له ۲. کلاف، کلافه، گلوله ۳. رنجیدهخاطر، کنف، مکدر
-
مچاله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) močāle چیزی که فشرده و به هم مالیده شده باشد.〈 مچاله شدن: (مصدر لازم) فشرده و مالیده و له شدن.〈 مچاله کردن: (مصدر متعدی) فشردن و در هم مالیدن و له کردن.
-
مچاله
فرهنگ فارسی معین
(مُ لِ) (ص .) (عا.) فشرده شده و له شده .
-
مچاله
لغتنامه دهخدا
مچاله . [ م ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) چیزی در هم فرورفته و فشرده و له و لورده شده . اصلاً این کلمه برای چیزهایی نظیر کاغذ و کهنه بکار می رود، اما گاه ممکن است به طور مجازی آن را برای موجودات جاندار و انسان نیز بکار برند : فلان پهلوان در موقع کشتی حریفش را م...
-
مچاله
واژهنامه آزاد
ُمرْ به معنای جمع کردن
-
مچاله شدن
واژگان مترادف و متضاد
فشردهشدن، له شدن، تغییر شکل یافتن
-
مچاله کردن
واژگان مترادف و متضاد
فشردن، له کردن، از شکل انداختن
-
مچاله شدن
لغتنامه دهخدا
مچاله شدن . [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فشرده شدن در میان مشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مچاله شود.
-
مچاله کردن
لغتنامه دهخدا
مچاله کردن .[ م ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در میان مشت فشرده گرد کردن : کاغذ را در مشتش مچاله کرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مچاله و مچاله شدن شود.
-
واژههای همآوا
-
مُچاله، چُماله، چُمُبله
لهجه و گویش تهرانی
جمع شده