کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُنَزَّلٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُنَزَّلٌ
فرهنگ واژگان قرآن
نازل شده
-
واژههای مشابه
-
منزل
واژگان مترادف و متضاد
۱. جا، مکان ۲. جایگاه، مقام ۳. بیت، خانه، دار، دولتسرا، سامان، سرا، کاشانه، ماوا، مسکن، موطن، نشیمن، وثاق، یورت ۴. مرحله ۵. اهلبیت، زن و فرزندان ۶. مقصد، هدف ۷. اقامتگاه ۸. مسافت بین دواتراق ۹. منزلگاه، منزلگه
-
منزل
فرهنگ واژههای سره
خانه، فرودگاه، گامه
-
منزل
فرهنگ فارسی معین
(مَ زِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خانه ، سرای . 2 - جای فرود آمدن . ج . منازل .
-
منزل
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ) [ ع . ] (اِمف .) فرو فرستاده شده ، فرود آمده . ؛ وحی ~ وحی ای که از جانب خداوند نازل شده .
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است که مسافران بجهت خواب و آرام در آن فرودآیند. (غیاث ) (آنندراج ). ارجمند از صفات اوست و به الفاظ گرفتن و کردن و نهاد...
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م َ زِ / زَ ] (ع مص ) نزول . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نزول شود.
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م ُ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروفرستاده شده . (غیاث ) (آنندراج ). نازل کرده شده . فرودآمده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : عالی دو آیت است علا و بها به هم در شأن دین و دولت تو هر دو منزل است . امیر معزی (دیوان چ اقب...
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م ُ ن َزْ زَ ] (ع ص ) فروفرستاده : والذین آتیناهم الکتاب یعلمون انه منزل من ربک بالحق . (قرآن 114/6).
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م ُ ن َزْ زِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تنزیل . فروفرستنده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : قال اﷲ انی منزلها علیکم . (قرآن 115/5). رجوع به تنزیل شود.
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [م ُ زِ ] (ع ص ) آنکه فرومی فرستد و آنکه سبب می شود فروفرستادن را. (ناظم الاطباء). فروفرستنده . نازل کننده .ج ، منزلون و منزلین : انا منزلون علی اهل هذه القریة رجزاً من السماء. (قرآن 34/29). اءَانتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون . (قرآن 68...
-
منزل
دیکشنری عربی به فارسی
شهر موطن , مزرعه رعيتي , خانه , سراي , منزل , جايگاه , جا , خاندان , برج , اهل خانه , اهل بيت , جادادن , منزل دادن , پناه دادن , منزل گزيدن , خانه نشين شدن
-
منزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: منازل] manzel ۱. جای فرود آمدن.۲. خانه؛ سرای.
-
منزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monzal فرودآمده؛ فروفرستادهشده.