کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُمْسِکَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مُمْسِکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بازدارنده - جلوگیر
-
واژههای مشابه
-
ممسک
واژگان مترادف و متضاد
بخیل، تنگچشم، تنگنظر، خسیس، زفت، گرسنهچشم، لئیم، ناننخور، نظرتنگ ≠ سخی، کریم
-
ممسک
فرهنگ فارسی معین
(مُ س ) [ ع . ] (اِفا.) بخیل ، خسیس .
-
ممسک
لغتنامه دهخدا
ممسک . [ م ُ س َ] (ع ص ) اسبی که دست و پای سفید دارد. (مهذب الاسماء). از انواع تحجیل (سپیدی دست و پای اسب ) است و اگر تحجیل در دست و پای یک طرف اسب باشد آن را ممسک گویند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 20). و رجوع به مُمسکة شود.
-
ممسک
لغتنامه دهخدا
ممسک . [ م ُ م َس ْ س َ ] (ع ص ) داروی مشک آمیخته . (آنندراج ): دواء ممسک ؛ داروی مشک آمیخته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جامه ٔ رنگ کرده به مشک . (آنندراج ). ثوب ممسک ؛ جامه رنگ کرده به مشک . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطب...
-
ممسک
لغتنامه دهخدا
ممسک . [م ُ س ِ ] (ع ص ) چنگ درزننده . (غیاث اللغات ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). || بازدارنده از خروج . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنکه خود را نگاه می دارد از خروج . || آنکه بازمی دارد خویشتن را از گفتن . (ناظم الاطباء). خاموش . || گیرنده . (یادداشت م...
-
ممسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت)[عربی] momsek ۱. امساککننده؛ بخیل؛ خسیس.۲. چنگ درزننده.
-
ممسک الارواح
لغتنامه دهخدا
ممسک الارواح . [ م ُ س ِ کُل ْاَ ] (ع اِ مرکب ) اسطوخودوس . موقف الارواح . (برهان قاطع، ذیل اسطوخودوس ). رجوع به اسطوخودوس و ضرم شود.
-
ممسک الاعنة
لغتنامه دهخدا
ممسک الاعنة. [ م ُ س ِ کُل ْ اَ ع ِن ْن َ ] (اِخ ) نام شکل دوازدهم از شکل شمالی بصورت مردایستاده به یک دست تازیانه و به دست دیگر عنان اسب و کواکبش چهارده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔ شمالی و آن را به صورت مردی توهم ک...
-
ممسک الایاسر
لغتنامه دهخدا
ممسک الایاسر. [ م ُ س َ کُل ْ اَ س ِ ] (ع ص مرکب ) سپیدی دست و پای اسب از سوی چپ . رجوع به ممسک الایامن شود.
-
ممسک الایامن
لغتنامه دهخدا
ممسک الایامن . [ م ُ س َ کُل ْ اَ م ِ ] (ع ص مرکب ) از انواع تحجیل (سپیدی دست و پای اسب ) است و اگر تحجیل در سوی راست باشد ممسک الایامن مطلق الایاسر گویند و اگر بالعکس باشد ممسک الایاسر مطلق الایامن . (از صبح الاعشی ج 2 ص 20).
-
ممسک الحوامل
لغتنامه دهخدا
ممسک الحوامل . [ م ُ م َس ْ س َ کُل ْ ح َ م ِ ] (ع اِ مرکب ) دوای مسک . ممسک در مفردات اسطوخودوس و در مرکبات سوطیرا است و از فوائد آن نگهداری جنین است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 211 و 333، ذیل سوطیرا و ذیل ممسک ).
-
ممسک العنان
لغتنامه دهخدا
ممسک العنان . [ م ُ س ِ کُل ْ ع ِ ] (اِخ ) ممسک الاعنه را ممسک العنان نیز گویند. (ترجمه ٔ صورالکواکب عبدالرحمن صوفی چ بنیاد فرهنگ ص 82). رجوع به ممسک الاعنة شود.
-
ممسک الاعنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ممسکالٲعنَّة] (نجوم) momsekol'a'enne از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی آسمان؛ صاحبالمعز.