کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُقَامَةِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مقامات
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مقامه ، مقام .
-
مصام
لغتنامه دهخدا
مصام . [ م َ ] (ع اِ) مصامة. ایستادنگاه اسب . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ): مصام الفرس ؛ ای مقامه .
-
بنات الدهر
لغتنامه دهخدا
بنات الدهر. [ ب َ تُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) حوادث زمانه . (مهذب الاسماء). || در بعضی مقامه ها بمعنی خرمابن هم آمده است . (از المرصع).
-
حاذق
لغتنامه دهخدا
حاذق . [ ذِ ] (اِخ ) او راست : اخلاق و آداب احلام الاحلام . و آن مقامه مانندی است تهذیبی . (معجم المطبوعات ).
-
ابوالسعود
لغتنامه دهخدا
ابوالسعود. [ اَ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الکنفانی . او شاگرد محمد مغربی تونسی است و شرح ناتمام شیخ محمد را بر مقامات حریری از مقامه ٔ بیست وپنجم تا آخر کامل کرد و به سال 966 هَ . ق . بپایان رسانید.
-
مشاجر
لغتنامه دهخدا
مشاجر. [ م َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ مِشجَر، موضع مشاجرة. یا مصدر میمی است در این عبارت از حریری در مقامه ٔ صعدیه : أشهد مشاجر الخصوم و أسفر بین المعصوم منهم و الموصوم . (از محیط المحیط).
-
مطواعة
لغتنامه دهخدا
مطواعة. [ م ِطْ ع َ ] (ع ص ) مؤنث مطواع . قول حریری در مقامه ٔ رازیه : «فاصبحت اصحاب المطواعة و انخرطت فی سلک الجماعة»؛ عنی بالمطواعة ای المطاوعین المنقادین جماعةالعوام . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مظفربن مختار رازی ، مکنی به ابوالمحامد و ملقب به بدرالدین . او راست : مقامات بدرالدین شامل 12 مقامة که به سال 700 هَ .ق . از تألیف آن فراغت یافته است .
-
مقامات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مقامَة] maqāmāt ۱. کسانی که دارای مشاغل بالای دولتی هستند.۲. (ادبی) عنوان عمومی کتابهایی شامل حکایات و مقامهها: مقامات حمیدی.۳. [جمعِ مقام] (تصوف) = مَقام۴. [قدیمی] کارهای سترگ و ستوده.
-
ابوالاعز
لغتنامه دهخدا
ابوالاعز. [ اَ بُل ْ اَ ع َزز ] (اِخ ) دبیس بن سیف الدوله ابوالحسن صدقةبن منصوربن دبیس بن علی بن مزید اسدی ناشری ملقب بنورالدوله . از ملوک بنی مزید در حله . جلوس او به سال 501 هَ . ق . و وفات در 529 هَ . ق . بوده است . حریری صاحب مقامات معاصر او بود ...
-
اصفهان
لغتنامه دهخدا
اصفهان . [ اِ ف َ ] (اِ) یکی از چهار مقامه ٔ اصلی موسیقی است دارای دو فرع ، حسینی و نوا. نام پرده ای از دوازده پرده ٔ موسیقی . نام پرده ای از موسیقی . (از لب الالباب و بهار عجم ) (غیاث ) (رشیدی ). نام پرده ای از موسیقی و آنرا اصفهانک نیز خوانند : مطر...
-
دانستنی
لغتنامه دهخدا
دانستنی . [ ن ِت َ ] (ص لیاقت ) درخور دانستن . سزاوار دانستن . زیبای معرفت : اما یک نکته معلوم تو نیست و آن دانستنی است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 336). و چند نکت دیگر بود سخت دانستنی . (تاریخ بیهقی ص 104). چند شغل فریضه که پیش داشت [ مسعود ] و پیش آمد ...
-
شاب
لغتنامه دهخدا
شاب . [ ب ب ] (اِخ ) الظریف . (661 - 688 هَ . ق .). محمدبن عفیف . او را دیوانی است . (کشف الظنون ). محمدبن سلیمان بن علی بن عبداﷲ التلمسانی معروف به شاب الظریف شاعری باریک اندیش و دارای اشعار پسندیده و لطیف بود. در قاهره تولد و در دمشق وفات یافت . او...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی .[ ح ُ س َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به حسین بن علی (سمعانی )سید حسینی ، که از اولاد حسین بن علی (ع ) باشد. سادات حسینی . همچون سادات حسنی . || کنایت از آدم ساده و بی تکلف : راسته حسینی بی قید و شرط. || یکی از اقسام انگور. (مجموعه ٔ مترادفات ص 51). |...
-
حریری
لغتنامه دهخدا
حریری . [ ح َ ] (اِخ ) بصری . قاسم بن علی بن محمدبن عثمان حریری حرامی ، مکنی به ابومحمد.یکی از ادبای مشهور ایرانی از مردم بصره . او از اهل قریه ٔ مشان (میشان ) یکی از قراء بصره و صاحب مقامات معروف است . ابن خلکان گوید: او یکی از ائمه ٔ عصر خویش بود و...