کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُقنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کَهَن کَن، کَنکن
لهجه و گویش تهرانی
مقنی، قنات کن
-
قومش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (ص .) مقنی ، چاه کن .
-
کمانی
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (ص نسب .) کاریزکن ، مقنی .
-
کومش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (ص .) چاه کن ، مقنی .
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
کاریزگر
لغتنامه دهخدا
کاریزگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) مقنی . کاریزکن .
-
pitman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، مقنی، گورکن، قبرکن، کارگر درون معدن
-
pitmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگران، مقنی، گورکن، قبرکن، کارگر درون معدن
-
چاهکن
واژگان مترادف و متضاد
۱. چاهجو ۲. مقنی، چاهخو، چاخو، چخو ۳. کننده چاه
-
کمانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. خمیده، قوسدار، مقوس، منحنی، نون ۲. کاریزکن، مقنی
-
چاخو
لغتنامه دهخدا
چاخو. (نف مرکب ) چاه خو. چاه کن . مقنی .
-
پی سوز، پیه سوز،
لهجه و گویش تهرانی
چراغ پیاله ای فتیله داربا روغن کرچک که دود میکند( ابزار مقنیها)
-
کموش
لغتنامه دهخدا
کموش . [ ک ُ ] (ص ، اِ) کومش . مقنی . کاریزکن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کومش شود.
-
چاهخو
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) = چاخو: کسی که پیشه اش کندن چاه یا لاروبی کاریز یا تنقیة مستراح است ، مقنی ، چاه کن .
-
کمانه
فرهنگ فارسی معین
(کَ نِ) (اِ.) 1 - هر چیز کمان مانند، قوس . 2 - آرشه ، وسیله ای که با آن کمانچه و مانند آن را می نوازند، مضراب ، زخمه . 3 - مقنی .